گردآوری و ضبط واژه ها و امثال محاوره ای و عامیانه در زبان فارسی پیشینه درازی ندارد. فرهنگ نویسان قدیم به ضبط و تدوین مصطلحات رایج در میان عامه مردم توجه نداشتند و پرداختن به آن را دون شان خود می شمردند. شاعران و ادیبان و نثرنویسان نیز، تا اوایل دوران معاصر، عموما به زبان محاوره مردم عادی اعتنایی نشان نمی دادند و آثار خود را صرفا با استفاده از زبان ادبی پدید می آوردند. از این رو، جز به تصادف، واژه ای از تداول عامه در آثار ادبی یا کتب لغت راه نمی یافت. شاید یکی از استثناها در این باب شاعر و عارف نامدار مولانا جلال الدین مولوی باشد. او گاه از استعمال الفاظ عامیانه پرهیز نداشته، و به مناسبت، برخی از آنها را، که حتی امروزه رواج دارند، در اشعار خود به کار برده است. پس از او، در آثار عبید زاکانی و برخی شاعران دیگر از این واژه ها به اندک شمار استفاده شده است. تاکنون پژوهش مستقل و کاملی در این مقوله صورت نگرفته یا نگارنده از آن مطلع نیست.به نظر می رسد که همین استفاده اندک پیشینیان از لغات عامیانه و گاه لغات گویشی صرفا به ضرورت شعری و نبودن واژه مناسب مدلول در زبان ادبی بوده است. از زمان قاجاریه، به ویژه عهد ناصرالدین شاه، در سلیقه شاعران و نویسندگان به تدریج تغییراتی پدید آمد. نخست یغمای جندقی (1376-1196) شمار نسبتا زیادی از امثال و الفاظ عامیانه را در سروده های خود، به ویژه در قطعات، به کار برد. عجب آنکه او هر چند با موج نو ادبیات اروپایی و رمانهایی که گهگاه ترجمه می شدند آشنایی نداشت، به ضرورت استفاده از واژه ها و امثال رایج در میان مردم کوچه و بازار پی برده بود.فرهنگ واژه های عامیانهنیکوترین ما خلق به حکم خلق الاخر فتبارک اله احسن الخالقین، نوع انسان است. و در نوع هر کس که از خصایل ذمیمه رذیله حیوانیه خالی تر و با خلق اله متخلق تر و به صفات اله، که صفات ائمه اطهار و اولیای بزرگوار است، متصف تر و برتر، البته در اولیت بر نوع به ملاحظات عدیده عقلی و نقلی اولی و مقدم تر است.پس، در این صورت، اشخاصی را که داعیه تفوق و ریاسات در سر است لازم است که قبول تربیت از مربیین نمایند و اقوال بزرگان را، که به عبارت موجر و لسان اهل زمان بیان می نمایند، به سمع رضا و اطاعت اصغا نمایند، و اشارات فعلی و استعارات قولی آنها را، رد هر مقام، سرمشق سلوک و روش خود نمایند.لهذا، در مقام تعریض، بعضی از هنجارهای سخیفه و رفتارهای رکیکه را این بنده رضای حکیم خراسانی الاصل به طرز لغت در این وریقه دقیقه شرح داده که بیتش در آن به مطالعه درک و ضبط نمایند و خصایل حمیده آن را بر لوح دل ثبت نمایند و حالات ذمیمه آن را از خود سلب و نفی سازند. و اگر چه مرا عقیده این است که میان عیب و هنرش دوستان کریم تفاوتی نکند، چون نظر نمی باشد و هر کسی را کریمی در دوستی پیشه نیست، من هم، به رسم صاحب نظران عهد، نظر به قبایح و محاسن رسمی ظاهری نموده، این لغتها را نگاشتم و ترتیب آن را بر بی ترتیبی گذاشتم. والیکم سلامی و معتمدی.(1) عزیز بی جهت کسی را گویند که هر نعمت و عزتی را به کمال بخواهد، بدون حمل زحمتی از زحمات دنیا و اتیان خدمتی از خدمات.