به پیشگفتار کوتاه ژان پیاژه بر «دائره المعارف بین المللی روان پزشکی، روان شناسی و روان تحلیل گری» در سال 1997 توجه کنید:وقتی جوان بودم (سالها پیش) روان شناسان بزرگی مانند ثوراندیک، اسپیرمن، کهلر، بینه، کلاپارد و بسیاری دیگر، که صحنه را زیر سلطه داشتند، می توانستند درباره ادراک، هوش، یادگیری، رغبتها، عواطف و جز آن به بحث بنشینند و از شناخت خود درباره همه قلمروهای روان شناسی احساس غرور کنند. اطلاعاتشان در باره کارهای اصلی به روز بود، همه مطالب پر اهمیت مرتبط با این زمینه ها را می خواندند و در مورد روان پزشکی و عصب شناسی نیز از معلومات عمومی گسترده ای برخوردار بودند. متخصصان بزرگ عصب شناسی و روان پزشکی هم با روان شناسی آشنا بودند. تنها سد ناراحت کننده ای که مشاهده می شد، سدی بود که روان تحلیل گران را از روان شناسان تجربی جدا می کرد. اما در حالی که گروه نخست نسبت به روان شناسی علمی، نگاهی تفاهم آمیز نداشتند در بسیاری از افراد گروه دوم، آمادگی درک مبانی روان تحلیل گری مانند اهمیت ناهشیاری و ریشه های آن در خردسالی، سرکوب گری و غیره به چشم می خورد.