طلوع بهداشت
سال:1397 | دوره:17 | شماره:4 (مسلسل 70) |تعداد مقالات:12

مقدمه: بیماری های مزمن علت اصلی مرگ و میر و معلولیت در جهان هستند. با وجود شیوع بالا و عوارض بیماری های مزمن، بسیاری از این بیماری ها با روش های ساده ومقرون به صرفه قابل پیشگیری هستند. انجام رفتارهای ارتقا دهنده سلامت یکی از بهترین راه هایی است که مردم توسط آن می توانند سلامتی خود را حفظ وکنترل نمایند. نظر به این که زنان محور سلامت خانواده محسوب می گردند و الگوی اصلی آموزش و ترویج شیوه زندگی سالم به نسل بعدی می باشند. هدف ازاین مطالعه بررسی وضعیت رفتارهای ارتقا دهنده سلامت زنان سنین باروری در شهر یزد بود. روش بررسی: این مطالعه مقطعی بر روی 120 نفر از زنان 49-15 ساله تحت پوشش مرکز بهداشتی درمانی شماره 9 که به روش نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شدند انجام شد. ابزارگردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد رفتارهای ارتقا دهنده سلامتی (HPLP-II) بود که به شیوه خودگزارشی تکمیل گردید. داده ها با کمک نرم افزارspss-16 و آمار توصیفی و آمار استنباطی تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: میانگین سنی زنان مورد بررسی 43/7± 67/33 بود. بیش ترین میانگین نمرات 06/5± 60/26 مربوط به زیرمقیاس رشد معنوی و کمترین میانگین نمرات به ترتیب مربوط به زیر مقیاس های فعالیت فیزیکی 3. 6± 13. 6و مدیریت استرس 7/3± 69/18 بود. بین سطح تحصیلات و میانگین نمره کلی رفتارهای ارتقا دهنده سلامت (02/0P=) و زیر مقیاس مسئولیت پذیری در برابر سلامت (02/0P=) ارتباط معنادار آماری مشاهده شد. همچنین همبستگی مستقیم و معنی داری بین زیر مقیاس روابط بین فردی با سطح تحصیلات (02/0P=) و زیر مقیاس تغذیه با سطح درآمد (04/0P=) بدست آمد. بحث و نتیجه گیری: درپژوهش حاضر با وجود مطلوب بودن رفتارهای ارتقادهنده سلامتی زنان، نیاز به ارتقا رفتارهای ارتقا دهنده سلامتی بخصوص در زمینه فعالیت فیزیکی و مدیریت استرس احساس می شود. در نتیجه، لازم است مداخلات مناسب در جهت تشویق رفتارهای ارتقا دهنده سلامت طراحی و اجرا شود.

مقدمه با توجه به باورهای عمومی و ترکیبات موجود در بابونه مبنی بر اثر تسکینی آن، این کارآزمایی بالینی به منظور مقایسه اثر مصرف چای بابونه و چای سیاه بر افسردگی و شاخص های استرس اکسیداتیو در بیماران افسرده مبتلا به دیابت انجام شد. روش بررسی این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی بوده که با مشارکت 74 بیمار افسرده مبتلا به دیابت انجام شد. افراد بطور تصادفی به دو گروه دریافت کننده چای بابونه و چای سیاه (37=n) تقسیم شدند، که بترتیب روزانه 3 فنجان چای کیسه ای بابونه و چای سیاه حداقل نیم ساعت بعد از وعده های غذایی دریافت کردند. جهت سنجش افسردگی پرسشنامه تست بک در ابتدای مطالعه، بعد از 6 و 12 هفته برای افراد تکمیل شد. آزمایش های ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (TAC) و مالن دی آلدویید (MDA) در ابتدا و انتهای مطالعه انجام شد. یافته ها در انتهای مطالعه 64 نفر مطالعه را به پایان رساندند. میانگین تست بک بعد از مطالعه بطور معناداری بین دو گروه کاهش یافت. نمره تست بک تفاوت معناداری را بعد از مداخله در دو گروه چای بابونه (001/0>P) و چای سیاه (04/0=P) نشان داد، ولی میانگین تغییر امتیاز بک بطور معناداری در گروه چای بابونه بیشتر از چای سیاه بدست آمد. میانگین غلظت TAC در هر دو گروه کاهش معناداری یافت ولی میانگین تغییرات آن بین دو گروه تفاوت معناداری را نشان نداد. نتیجه گیری مطالعه حاضر نشان داد مصرف چای بابونه در مقایسه با چای سیاه موجب کاهش نسبی میزان افسردگی، ولی بر شاخص های استرس اکسیداتیو بی تاثیر بوده است.

مقدمه سرطان یکی از بیماری های غیرواگیر و از علل عمده مرگ و میر در دهه های اخیر است. مطالعات نشان دادند بین روش زندگی و بروز سرطان ارتباط وجود دارد و جهت پیشگیری از سرطان لازم است سبک زندگی افراد شناخته و اصلاح گردد. مطالعه حاضر با هدف بررسی سبک زندگی مردم شهر یزد در ارتباط با سرطان انجام شد. روش کار مطالعه حاضر از نوع توصیفی-مقطعی است که بروی 500نفر از جمعیت شهر یزد انجام شد. نمونه گیری به روش خوشه ای انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه ای خودساخته دارای 7 بعد استفاده شد که روایی و پایایی آن تایید شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS/16 و آزمون های T-test، ANOVA استفاده شد. یافته ها طبق نتایج نمره بدست آمده میانگین نمره تمام ابعاد سبک زندگی مرتبط با سرطان بجز در بعد ورزش و فعالیت فیزیکی بالاتر از میانگین محدوده قابل اکتساب بود. طبق یافته ها افراد متاهل در عادت های غذایی و افراد مجرد در بعد فعالیت فیزیکی بطورمعناداری نمره بالاتری داشتند. افراد با BMI کمتر از 20 (افراد لاغر) نسبت به بقیه افراد وضعیت نامناسب تری را در زمینه رفتارهای ابعاد سلامت روان، سلامت جسمانی و فعالیت فیزیکی داشتند. همچنین با افزایش سطح تحصیلات، افراد وضعیت بهتری از لحاظ فعالیت فیزیکی داشتند. از نظر وضعیت اشتغال دانشجویان بطورمعناداری بالاترین نمره را در بعد فعالیت فیزیکی و افراد بیکار پایین ترین نمره را در این بعد بدست آوردند. همچنین ازنظر وضعیت سکونت، افرادی که منزل شخصی داشتند نمره بهتری را در ابعاد سلامت روان و سلامت جسمانی داشتند. بحث و نتیجه گیری: در مجموع سبک زندگی افراد در پیشگیری از سرطان در ابعاد مختلف در سطح نسبتا مطلوب قرار داشت. برنامه ریزی جهت افزایش آگاهی مردم در خصوص عوامل خطر سرطان ها و حمایت از شیوه زندگی سالم با تمرکز بر رژیم غذایی سرشار از سبزیجات، میوه ها، فیبر، شیر و لبنیات، مقدار کم گوشت، مصرف آنتی اکسیدان ها و همچنین انجام فعالیت فیزیکی مناسب باید بخشی از پیشگیری اولیه باشد.

مقدمه سرطان دهانه رحم چهارمین سرطان شایع و از مهمترین علل مرگ و میر زنان در سراسر جهان است. این سرطان یکی از مهمترین مسائل بهداشتی زنان در کشورهای در حال توسعه است ولی خوشبختانه قابل پیشگیری است و تست پاپ اسمیر یک روش غربالگری موثر جهت پیشگیری و تشخیص به موقع این سرطان است. این مطالعه با هدف تعیین پیشگوئی کننده های انجام تست پاپ اسمیر در زنان شهرکرد انجام شد. روش بررسی در این مطالعه مقطعی 290 نفر از زنان واجد شرایط شهرستان شهرکرد در سال 1395 مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار مطالعه پرسشنامه محقق ساخته بر اساس تئوری انگیزش محافظت بود. پرسشنامه ها به صورت خود گزارش دهی تکمیل شدند. جهت آنالیز داده ها از آزمون آماری T-Test، واریانس و رگرسیون لجستیک استفاده شد. یافته ها نتایج مطالعه نشان داد که میانگین نمرات سازه های شدت درک شده (004/0p=)، خودکارآمدی درک شده (00/0p=)، کارآمدی پاسخ درک شده (008/0p=) و انگیزش محافظت (01/0p=) بر حسب رفتار دارای اختلاف معنی دار آماری بود. هم چنین شدت درک شده (12/1OR=) و پاداش درک شده (90/0OR=) از پیشگوئی کننده های انجام تست پاپ اسمیر در زنان شهرکرد بودند. نتیجه گیری نتایج مطالعه از پیشگوئی کنندگی تئوری انگیزش محافظت در رفتار محافظت کننده از سرطان دهانه رحم (پاپ اسمیر) حمایت می کند.

مقدمه شیگلوزیس گاستروانتریت ناشی از آلودگی با سویه های مختلف جنس شیگلا است. هدف این مطالعه بررسی فراوانی گونه های شیگلا در اسهال حاد ناشی از مصرف غذای آلوده در سطح استان یزد و تعیین عوامل مقاومت آنتی بیوتیکی آن است. روش بررسی این مطالعه از نوع توصیفی، طی یک سال از بهار 1394تا زمستان1394 بر روی190 نمونه (سواپ مدفوع اسهالی) ناشی از 51 طغیان غذایی استان یزد صورت گرفت. تمامی نمونه ها از نظر وجود باکتری شیگلا، کشت میکروبی، کیت API-20E، سروگروپینگ و آنتی بیوگرام مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی استفاده شد. یافته ها بیشترین طغیان در فصل بهار با 19 مورد (2/37%) صورت گرفت. از میان شهرستان های استان، یزد با 30 طغیان (8/58%) و اشکذر با 10 طغیان (6/19%) به ترتیب بیشترین طغیان ها را به خود اختصاص دادند. از بین 7 مورد شیگلای جدا شده، گروه سنی غالب زیر 15 سال و گروه جنسی غالب مردها بودند. بیشترین علائم بالینی مربوط به تهوع، اسهال غیر خونی، کرامپ شکمی، استفراغ و سردرد و اسهال خونی بود. همگی ایزوله های شیگلا، به آنتی بیوتیک سیپروفلوکساسین وسفتریاکسون100% حساسیت نشان دادند و به کوتریموکسازول (7/85%) مقاوم بودند. نتیجه گیری آگاهی از نوع باکتری عامل اسهال در بیماری های منتقله از غذا و الگوی مقاومت دارویی آن در کاهش شیوع طغیان ها و هزینه های مصرفی درمان با بکارگیری اقدامات لازم جهت کنترل و پیشگیری حائز اهمیت است.

مقدمه سرطان پستان یکی از بیماریهای شایع در میان زنان است که فاکتورهای مختلفی در ایجاد آن دخالت دارند هدف از انجام این مطالعه، تعیین عوامل تاثیر گذار بر روی بقایزنان مبتلا به سرطان پستان شهر یزد با استفاده از مدل کاکس به صورت بیزی ومعمولی می باشد. روش بررسی از میان مراجعه کنندگان به مرکز پرتو درمانی شهید رمضان زاده، 538 نفر ازبیماران مبتلا به سرطان پستان را شناسایی و اطلاعات لازم را از سالهای 1384 تا 1391 ثبت نمودیم. تحلیل داده ها با نرم افزار R نسخه 3. 4. 0 انجام و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شده است. یافته ها با استفاده از روش کاپلان مایر میزان بقای 5. 1و8 ساله زنان مبتلا به سرطان پستان به ترتیب 976/0، 823/0 و 737 /0آورد گردید میانگین سنی 16/11± 03/48سال و میانگین زمان بقا 23/4± 64/97 ماه میباشند. نتایج حاصل از آنالیزکاکس بیزی نشان داد که متغیرهای Ki67با (HR=3/260، PI: 95%= [1/630-6/372]) وER با (HR=2/592، PI: 95%= [2/023-3/354]) وstage (HR=5/620، PI: 95%= [4/079-7/73]) وlymph node با (HR=1/761، PI: 95%= [1/127-2/790]) و Surgery با (HR=1/631، PI: 95%= [1/102-2/422]) روی زمان بقا معنی دار بودند. نتیجه گیری به دلیل خطای بسیار کم (0001/0>) و کوتاه بودن فاصله اطمینان برای نسبت مخاطره، مدل کاکس بیزی مدل بهینه انتخاب شد و بر طبق آن متغیرهای مرحله بیماری و درگیری غدد لنفاوی و نوع عمل جراحی و مارکر های Ki67 و ER روی مخاطره مرگ تاثیر مثبت دارند. استفاده از روش بیزی در آنالیز بقا، به دلیل استفاده از اطلاعات پیشین به نتایج اعتبار بیشتری می بخشد.

مقدمه نارسایی در حمایت اجتماعی یکی از فاکتورهای مهم افزایش دهنده افسردگی پس از زایمان است. از آنجایی که مادران دارای نوزاد نارس یا بیمار دارای استرس مضاعفی در دوره ی پس از زایمان هستند، درنتیجه به حمایت اجتماعی بیشتری نیاز دارند. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط حمایت اجتماعی با میزان افسردگی پس از زایمان در مادران نوزادان نارس انجام گرفته است. روش بررسی این مطالعه یک مطالعه توصیفی-همبستگی است که در سال 1395 بر روی 100نفر از مادران نوزادان نارس ترخیص شده از بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان شهیدصدوقی یزد انجام گرفت. روش نمونه گیری به شیوه در دسترس بود. پرسشنامه حمایت اجتماعی و افسردگی پس از زایمان توسط مادر تکمیل شد. داده ها وارد نرم افزار SPSS نسخه 17 و با استفاده از شاخص های آماری توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نتایج نشان داد بین حمایت اجتماعی با تعداد فرزندان مادر در سه حیطه (والدین، والدین همسر وکل)، با شغل همسر در دو حیطه (همسر و کل)، با وضعیت اقتصادی خانواده در سه حیطه (همسر، اقوام و کل) ارتباط آماری معنادار (0. 05P<) و نتایج در مورد ارتباط بین متغیرها و افسردگی پس از زایمان نشان دهنده ارتباط آماری معنادار بین افسردگی پس از زایمان با شغل همسر، میزان تحصیلات همسر و وضعیت اقتصادی خانواده ها بود. نتایج نشان داد رابطه آماری معنادار و ضریب همبستگی منفی بین حیطه های حمایت اجتماعی و افسردگی پس از زایمان وجود دارد. نتیجه گیری می توان نتیجه گیری کرد که هرچه حمایت اجتماعی در هر چهار حیطه مذکور بهتر صورت یگیرد، میزان افسردگی پس از زایمان کاهش می یابد.

مقدمه آلودگی منابع آب های سطحی و زیرزمینی با رنگ های نساجی یکی از جدی ترین مشکلات زیست محیطی بوده که امروزه انسان ها با آن روبرو هستند. نانوکامپوزیت ها نسل جدیدی از ابرجاذب ها می باشند که توسط بسیاری از پژوهشگران به عنوان یک استراتژی امیدوارکننده برای کاهش آلودگی آب ها پیشنهاد شده اند. در این مطالعه، یک نانوکامپوزیت کربن سرامیکی حاوی نانولوله های کربنی چند دیواره سنتز شده و به عنوان جاذب برای حذف رنگ آنیونی اسیدی قرمز 37 از محلول مورد بررسی قرار گرفته است. روش بررسی این مطالعه از نوع بنیادی – کاربردی است، جامعه آماری مورد بررسی شامل محلول های آبی سنتتیک از رنگزای اسیدی قرمز 37 حاوی مقادیر متفاوت از نانوکامپوزیت سنتز شده می باشد. در آزمایش های جذب، تاثیر عوامل مختلف نظیر pH محلول، زمان تماس، غلظت اولیه رنگ و میزان نانوکامپوزیت کربن سرامیکی بر میزان جذب رنگ از محلول بررسی گردید. شرایط جذب رنگ با روش سطح پاسخ بهینه سازی شد. در ادامه رفتار جذب رنگ بر روی جاذب کربن سرامیکی بر اساس مدل های لانگمویر، فروندلیچ مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها شرایط بهینه شامل 2/4pH=، زمان min 90، غلظت اولیه رنگ mg/L 24 و مقدارجاذب نانوکامپوزیت کربن سرامیکی g 6/1 حاصل شد، دراین شرایط حداکثر راندمان 97 % جذب رنگ از محلول به دست آمد. حداکثر ظرفیت جذب نانوکامپوزیت پیشنهادی mg/g 6/45 تعیین شد، که قابل مقایسه با جاذب های کربنی مشابه می باشد. نتیجه گیری براساس نتایج به دست آمده مشخص گردیدکه بهترین مدل برای توجیه رفتار جذب رنگ روی کامپوزیت، مدل فروندلیچ بوده و معادله شبه درجه دوم می تواند برای بررسی رفتار سینتیک جذب به کار گرفته شود.