کشور ها در سیاست خارجی خود با بهره گیری از ظرفیت های اقتصادی و انرژی ملی و در چارچوب دیپلماسی انرژی، راهبرد نوین رشد و توسعه اقتصادی و تامین منافع و امنیت ملی را در پیش گرفته اند. اما نارسایی و عدم کفایت در جهت گیری های اقتصادی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، سبب شده است تا در ادبیات علمی و دانشگاهی کشور با وجود آثاری در حوزه اقتصاد سیاسی انرژی، به وجوه ارتباط بخش انرژی و سیاست خارجی توجه چندانی صورت نگیرد. با این وصف، مقاله حاضر در صدد است تا در آسیب شناسی رابطه دو حوزه تصریح شده سیاست خارجی و انرژی، از منظری دیگر به بازنمایی اهمیت آن ها و اهمیت توامان ساختن کارکردهایی که تاکنون به صورت منفرد مورد ملاحظه قرار می گرفتند، بپردازد. پیرو چنین ملاحظاتی، برای ایران به عنوان کشوری که دارای ذخایر عظیم نفت و گاز در درون مرزهای ملی و پیرامون آن است، دیپلماسی انرژی ابزاری برای بیشینه ساختن دستاورد ها از نظام اقتصاد سیاسی جهانی محسوب می شود. این در حالی است که غالبا در خط مشی خارجی ایران، نگاه اقتصادی از موضوعیت کمتری نسبت به ملاحظات سیاسی برخوردار بوده است. درنتیجه، غلبه نگاه بازرگانی در موضوع انرژی که از عدم لحاظ شدن نگاه بلند مدت و راهبردی به مسایل بخش انرژی در رویکرد خارجی، دیپلماسی انرژی، حکایت می کند، بیانگر این است که ایجاد تحول در شرایط عمومی بازیگری منطقه ای و بین المللی کشور نیازمند مدنظر داشتن راهبردهای بلندمدت بخشی و ازجمله برای سیاست خارجی است. در این مقاله ضمن ارایه تعریفی از دیپلماسی انرژی و تبیین عرصه آن، به رابطه دیپلماسی انرژی با منافع ملی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و موانع دستیابی جمهوری اسلامی ایران به الگوی جدید پرداخته شده است.