در بررسی های سبک شناسی ادبیات فارسی، به طور معمول بحث در کلیات و نظریه پردازی هنوز جای چندانی ندارد و بیشتر به استخراج خصیصه های سبکی، آن هم در حد برجسته کردن ویژگی های لغوی آثار ادبی، پرداخته می شود. مقاله حاضر می کوشد با تامل در جوانب نظری مفهوم انتخاب و آستانه انتخاب، اهمیت و کارآیی آن را به عنوان عنصری کلیدی در تبیین مسایل مهم سبک شناسی و تطور سبک در ادبیات فارسی، مورد تاکید قرار دهد. بر این اساس، نخست این مفاهیم تعریف و تشریح شده است. سپس نشان داده شده که تکیه بر مفهوم محدودیت در مقابل انتخاب تا چه حد در ادراک مسایل سبک شناسی نقش دارد. آنگاه بر مبنای این دو سازه بنیادین سبک، یعنی انتخاب و محدودیت و آوردن مثال های متعدد، کارآیی مفهوم انتخاب در سبک شناسی از طریق اشاره به نقش انتخاب در آفرینش ادبی و چگونگی تعامل انتخاب و محدودیت در هر نوع ادبی، نشان داده شده است. اشاره هایی کوتاه تر به تاثیر مفهوم آستانه انتخاب در تعیین جهش سبکی و انقلاب ادبی نیز اهمیت و حوزه کارآیی این مفهوم را در بررسی های سبک شناسانه و نیز تحولات تاریخ ادبیات نشان می دهد.