مجله مطالعات آموزش و فراگیری زبان انگلیسی
سال:1390 | دوره:5 | شماره:7 |تعداد مقالات:7

به عنوان بخشی از تلاش وسیع برای دمیدن روح علمی در سازه بلاغی مقالات پژوهشی، نویسندگان علمی اغلب از شاخص های فراگفتمان کمیت برای جلوگیری از اطاله کلام و رعایت اصول بارز و تلویحی کمیت طبق الگوی اصل همگاری گرایس و مدل های مشابه استفاده می کنند. به منظور یافتن درک بهتری از توزیع شاخص های فراگفتمان کمیت در متون علمی، تعداد 120 مقاله علمی اخیرا منتشر شده در پایگاه ساینس دایرکت مورد مطالعه قرار گرفتند. مقالات پیکره این مطالعه به طور مساوی از میان دو رشته زبانشناسی کاربردی و جامعه شناسی از علوم انسانی و دو رشته شیمی و پزشکی از علوم پایه انتخاب گردیدند. عبارات زبانی دو راهبرد کمی ارجاع های درون متنی و خلاصه گرها از طریق تحلیل دستی در پیکره احصاء شدند. نتایح نشان دادند که خلاصه گرها به طور وسیعی در مقالات علمی بویژه در میان نویسندگان علوم پایه به کار گرفته می شوند. تفاوت هایی بین نویسندگان علوم انسانی و پایه در خصوص بکارگیری گونه های اختصارات، استنادات، و پاورقی مشاهده گردید. به طور خاص، کاربرد وسیع اختصارات در علوم پایه با توجه به ماهیت رشته های آن علوم مورد بحث قرار گرفتند. در نهایت، کاربردهای نتایج مطالعه در آموزش زبان انگلیسی نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

این مقاله تلاشی است برای پی بردن به ارتباط آزمون انگلیسی عمومی و تخصصی رشته های پزشکی در ایران برای انجام این امر، چهار رشته تحصیلی به طور تصادفی از بین رشته های مربوط به پزشکی انتخاب و میانگین، انحراف معیار و همبستگی نمرات در دو آزمون انگلیسی عمومی و تخصصی محاسبه شده است. نتایج بدست آمده حاکی از عدم وجود یک ارتباط منظم بین نمرات آزمونهای انگلیسی عمومی و تخصصی می باشد. در حقیقت یافته های این مطالعه نشان می دهد که آزمونهای مذکور اطلاعات یکسان ارائه نمی کنند. به عبارت دیگر نمی توان ادعا کرد در علوم پزشکی دانشجویان با نمرات بالاتر در آزمون انگلیسی عمومی نمرات بالاتر در آزمون انگلیسی تخصصی بدست خواهند آورد. و یا بالعکس بر این اساس مناسب خواهد بود، پذیرفته شود که آزمونهای انگلیسی عمومی و تخصصی در ارزشیابی دانش زبانی دانشجویان علوم پزشکی از نقش مکمل برخوردارند.

هدف این تحقیق این بود که کارکرد افتراقی آزمون زبان انگلیسی است دانشگاه تهران را که یک آزمون سطح بالا است و توسط مرکز زبان دانشگاه تهران تهیه و اجرا می شود را بررسی کند. داده های بدست آمده از 400 شرکت کننده که مدرک کارشناسی ارشد در رشته های انسانی و پایه علوم پایه و فنی مهندسی دارند و قصد شرکت در آزمون دکتری دانشگاه تهران را دارند از نظر کارکرد افتراقی بررسی شد. در این مطالعه 200 نفر شرکت کننده با مدرک انسانی و 200 نفر دیگر با مدرک علوم پایه و فنی مهندسی وجود داشتند. نتایج روش جنرال مانتل هانسل نشان داد که از بین 100 سوال کارکرد افتراقی نشان دادند. رگرسیون لاجیستیک نیز 14 سوال با کارکرد افتراقی شناسایی کرد. با این وجود آزمون اندازه اثر مربوط نشان داد که هیچ یک از این سوالات به اندازه کافی طبق اصول پیشنهادی زامبو (1999) و جودیون و گیرل (2001) بزرگ نبودند. بنابراین نتایج نشان می دهد که سوالات آزمون دانشگاه تهران کارکرد افتراقی معناداری بر اساس رشته دانشگاهی نشان می دهد و نسبت به هر دو گروه انسانی و علوم پایه و فنی مهندسی یکسان عمل می کنند.

مقاله حاضر برگرفته از یک تحقیق مقطعی 3 ساله پیرامون آموزش زبان انگلیسی در مدارس مقطع متوسطه در ایران و نقش رویکرد ارتباطی در آنها می باشد. این تحقیق میزان بکارگیری رویکرد ارتباطی در برنامه جامع ملی ایران جهت آموزش زبان انگلیسی و تا حدودی کتب مربوطه در مقطع متوسطه را مورد بررسی قرار داده است. و بدین ترتیب مقاله حاضر به بحث پیرامون یکی از ابعاد این تحقیق که در واقع نقش واقعی بودن مطالب را در سیستم مذکور می باشد. خواهد پرداخت. در راستای بررسی وضعیت موجود و در جهت جمع آوری داده هایی قابل اعتماد و معتبر از ابزارهای تحقیقاتی گوناگونی در این پروژه استفاده شده است. این ابزارها عمدتا شامل مروری بر تحقیقات انجام شده، تجزیه و تحلیل برنامه جامع آموزشی، توزیع پرسشنامه و انجام جلسات مصاحبه بوده است. پرسشنامه ها عمدتا بین معلمان زبان انگلیسی توزیع و مصاحبه ها با برخی از نویسندگان برنامه جامع آموزشی، کتب و معلمان آموزش زبان انگلیسی در ایران انجام شده است.در پایان، این مقاله حول این محور خواهد چرخید که در حالی که برنامه جامع آموزشی ملی که اخیرا آماده گردیده است نکته واقعی بودن مطالب را مورد بررسی قرار داده و مطالب آموزشی را حول این محور آماده کرده است، متاسفانه به نظر می رسد که این مساله هیچ نقشی در کتب آموزشی و برنامه آموزشی زبان انگلیسی که در حال حاضر در مدارس ایران اجرا می شود ندارد.

مطالعات پیشین پیرامون «حس تاثیرگذاری معلمان» همواره به دلیل ضعف روش شناختی و تکیه محض آنها بر بکارگیری شیوه های یکسان نظیر خوداظهاری، نظرسنجی، و تعیین همبستگی برای جمع آوری اطلاعات، مورد انتقاد بوده است. از این رو پژوهش حاضر اقدام به اتخاذ شیوه ای دیگر یعنی شیوه تجربی و مشاهده مستقیم برای ارزیابی تاثیر نظریه «میانجی» فیورستاین بر حس تاثیرگذاری معلمان زبان انگلیسی بطور کل و اندازه گیری سه جزء اصلی تاثیرگذاری یعنی تاثیرگذاری در درگیرکردن دانش آموزان، تاثیرگذاری در آموزش و تاثیرگذاری در مدیریت کلاس بطور خاص، برای 16 معلم مبتدی شرکت کننده در برنامه آموزش ضمن خدمت آنها نموده است. بعلاوه راهبردهای مدلسازی، مرور ذهنی، و تحلیل نوارهای ویدیویی در طی یک بازه زمانی 15 جلسه ای دو ساعته شیوه های آموزشی در این پژوهش و تدریس توسط شرکت کنندگان در کلاسهای درس واقعی و ارزیابی تدریس توسط خود آنها و همتایانشان ارزشیابی از پیشرفت ایشان را تشکیل داده است. نتایج حاصله از این مطالعه، موید آن است که شرکت کنندگان در این پژوهش در کلیه اجزای تاثیرگذاری به رشد معناداری دست یافتند.

پژوهش حاضر انتقال بینابینی مهارتها و میزان استفاده از مهارت در زبان دوم را در میان دانشجویانی بررسی می کند که هم در زبانهای پیشین و هم در زبان انگلیسی در سطوح مختلف طبقه بندی شده اند. آزمون فرضها بر روی 75 زبان آموز دوزبانه (فارسی- انگلیسی) و سه زبانه (ترکی- فارسی- انگلیسی) صورت گرفت که تعداد 35 نفر متعلق به سطح پیشرفته انگلیسی بودند و 40 نفر مهارت زبانی متوسط داشتند. اطلاعات کیفی بیشتری نیز از طریق بیان روند ذهنی، جمع آوری شد. نتایج تجزیه و تحلیل آماری حاکی از این بود که: 1) بین مهارتهای نگارشی در چند زبان ارتباط معنی داری وجود دارد. 2) سه زبانه ها در مقایسه با دوزبانه ها بطور معنی داری عملکرد بهتری در نگارش زبان انگلیسی داشتند؛ اگر چه اطلاعات کیفی نشان داد میزان استفاده از زبان فارسی بعنوان یکی از زبانهای پیشین در هر دو گروه بالا بود. 3) هنگام نگارش که میزان انتقال بینابینی در میان زبان آموزان سطح پیشرفته در مقایسه با زبان آموزان سطح متوسط بطور معنی داری کم بود. نتایج این تحقیق در ارتباط با صورتهای مختلف تعامل بین زبانها و تدریس زبان خارجی برای چندزبانه ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

این تحقیق در صدد ارائه الگوی جامعی بود از عواملی که اضطراب ارتباط گفتاری را در زبان آموزان ایرانی ایجاد می کند. در این تحقیق 135 دانشجوی دختر و پسر گرایشهای مختلف زبان انگلیسی، شاغل به تحصیل در دانشگاه شیراز و دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز شرکت داشتند. بر اساس بررسی پیشینه تحقیق و خصوصیات جامعه مورد نظر، متغیر انتخاب شد و مورد بررسی قرار گرفت. این متغیرها شامل موارد زیر بودند: عزت نفس و درون گرایی/ برون گرایی (متغیرهای مستقل)، جنسیت و بسندگی در زبان دوم (متغیرهای تعدل گر) اضطراب ارتباط گفتاری (متغیر وابسته اصلی). جهت جمع آوری داده های مورد نظر یک آزمون بسندگی زبان انگلیسی و سه پرسشنامه به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روشهای آماری گوناگون نشان داد که تمامی متغیرهای مستقل و تعدیل گر انتخاب شده اضطراب ارتباط گفتاری را در شرکت کنندگان پیش بینی می کنند. علاوه بر آن برون گرایی، قویترین پیشگویی بود. بر اساس روابط یافت شده بین متغیرهای مورد پژوهش یک مدل جامع علمی از عوامل تاثیرگذار بر اضطراب گفتاری زبان آموزان ارائه شد. نتایج آزمون تی و تحلیل واریانس یک سویه نشان داد که دختران از یک سو و فراگیران سطح پایین بسندگی و از سوی دیگر دارای بالاترین میزان اضطراب ارتباط گفتاری هستند. در پایان ضرایب همبستگی نشان داد که روابط بین اضطراب و ارتباط گفتاری و عزت نفس در سطح بسندگی متوسط و برای فراگیران پسر قوی تر بود. همین رابطه قوی میان اضطراب و ارتباط گفتاری و برون گرایی برای فراگیران پسر و فراگیران سطح بسندگی پایین پیدا شد. نتایج بدست آمده با توجه به چهارچوب نظری و الگوی جامع حاصل شده مورد بحث و بررسی قرار گرفت.