در مطالعات فرهنگی درباره زن کتاب هزارویک شب، مرجع نسبتا مهمی بوده است. کتاب دربردارنده ده ها شخصیت زن است که نقش های کارکردی و اخلاقی گوناگونی را به عهده دارند. به نظر می رسد که کتاب تنها بازتاب دیدگاه های رایج یک عصر و منعکس کننده تجربیات فردی مولفانش در رابطه با زنان نیست؛ بلکه برآیند پیچیده ای از نگاه جامعه به این مقوله و تجربه های گوناگون مولفان آن است که در طول ازمنه، فرصت های موجود برای بیان یک ایده، و یا نحوه برخورد با اندیشه ای را فراهم کرده و ماندگاری یا فنای آن را رقم زده اند. حوزه مورد مطالعه در این مقاله، ترجمه فارسی داستان های هزارویک شب و تعدادی از نقاشی های صنیع الملک است. در این مقاله داستان هایی مورد مطالعه قرار گرفته اند که نقش محوری آن ها را زنان به عهده دارند. مطالعه سیمای زن در این داستان ها و مقایسه تطبیقی آن با نقاشی های صنیع الملک هدف مقاله حاضر است. شهرزاد هزارویک شب برترین نمونه زنان است که با به تصویر کشیدن موقعیت زنان و توصیف ایشان به عنوان زن مدبر، شجاع و دلاور، عاشق پیشه، هنرمند و اهل قلم، همگرایی کلی ای را در داستان به وجود آورده؛ و سبب شده تا دیگر به نظر تخفیف به زن نگریسته نشود، بلکه خوانندگان داستان او (زن) را مکمل، هم کار و یار و یاور مرد بدانند و برای حل معضلاتش گام بردارند. صنیع الملک نیز همگام با زبان راوی قصه ها و رعایت اصول داستان ها، فضایی دموکراتیک در باب زنان پدید آورده که حاکی از تاثیرگذاری عمیق شهرزاد و دیگر زنان داستان بر وی است.