پرسش از محتوا و بنیادهای دولت ایران در عصر پیشامشروطگی، یکی از مهمترین موضوعاتی است که پژوهشگران حوزه دولت در ایران با آن رو به رو هستند. یکی از دلایل مهم توجه جدی پژوهشگران به این مقوله، احتمالا، بروز بحران در این دولت و برآمدن مشروطه و گذار به نوع جدید دولت در ایران بود. گرچه بیش تر این کوشش ها با تکیه بر الگوی مرسوم مالوف در نوع شناسی غربی، خصوصا ادبیات چپ، صورت پذیرفته است، با این حال شناخت این تکاپوهای نظری، گام مهمی در بازشناسی بنیاد حکومت قاجاری تلقی می شود. در مقاله حاضر، باز خوانی نگرش های نظری در سه گروه اصلی صورت می پذیرد که به ترتیب عبارتند از؛ رویکرد مارکسیستی، رویکرد استبداد ایرانی و رویکرد سلطانیزم وبری.