یافته های نو در روان شناسی (روان شناسی اجتماعی)
سال:1389 | دوره:5 | شماره:15 |تعداد مقالات:12

در این پژوهش، اثربخشی دو روش آموزش مهارت ابراز وجود و حل مساله بر میزان سازگاری و پرخاشگری دانش آموزان بررسی و مقایسه گردیده، برای اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه شخصیتی آیزنگ و پرسشنامه سازگاری AISS ویژه دانش آموزان دبیرستانی بهره گیری شده و نمونه آماری شامل 45 نفر از دانش آموزان دختر سال اول شهر رامسر که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، متناسب با حجم جامعه انتخاب شده اند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس استفاده شده و یافته های پژوهش نشان می دهند که اثربخشی آموزش ابراز وجود و حل مساله که بر سازگاری و پرخاشگری دانش آموزان موثر بوده اند.

هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین شدت بی خوابی، کیفیت خواب، خواب آلودگی و سلامت روان با عملکرد تحصیلی در نوجوانان شهر اهواز بود. نمونه این پژوهش شامل 199 نفر بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شدت بی خوابی، کیفیت خواب پیتزبرگ و خواب آلودگی و مقیاس 25 نشانه ای، سلامت روان و عملکرد تحصیلی استفاده شد. که همگی از اعتبار و پایانی قابل قبولی برخوردارند. پژوهش حاضر نوع همبستگی بود و نتایج تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون رگرسیون چند متغییری در سطح معنا داری (p<0.05) نشان داد که میان شدت بی خوابی، کیفیت خواب، خواب آلودگی و سلامت روان با عملکرد تحصیلی نوجوانان پسر شهر اهواز رابطه منفی معناداری مشاهده می شود، هم چنین تحلیل رگرسیون نشان داد که شدت بی خوابی و خواب آلودگی به ترتیب بهترین پیش بینی کننده برای عملکرد تحصیلی نوجوانان پسر می باشد.

هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر تحلیل ارتباط محاوره ای بر بهبود روابط مادر - فرزندی دانش آموزان بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی شهرستان دزفول بود، که از این میان تعداد 54 نفر به طور تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایشی (27 نفر) و کنترل (27 نفر) گمارده شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس رابطه ولی - فرزندی (PCRS) بود. برای اجرای این پژوهش از طرح پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه استفاده شد. آموزش مبتنی بر تحلیل ارتباط محاوره ای در 8 جلسه 1.5 ساعته و بر روی مادران گروه آزمایش اجرا شد. برای تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی، روش آماری تحلیل کواریانس چند متغیری و تک متغیری استفاده شد. نتایج آزمون فرضیه ها حاکی از تایید همه فرضیه های پژوهش بود و نشان داد که آموزش مبتنی بر تحلیل ارتباط محاوره ای باعث بهبود روابط مادر- فرزندی و مولفه های آن شامل عاطفه مثبت، آزردگی و سردرگمی نقش، همانند سازی و ارتباط یا گفت و شنود می شود که این یافته ها در سطح p<0.05 معنی دار بودند.

هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی گروهی، بر میزان علائم اختلال وسواس- اجبار بوده است. در این پژوهش، از روش تجربی به صورت طرح «پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه» استفاده شد. از میان 120 نفر زنان مراجعه کننده به مراکز درمانی خصوصی و دولتی شهر اصفهان (پاییز 88) که طی مصاحبه تشخیصی بر اساس متن تجدید نظر شده چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی از سوی روانپزشک یا روانشناس بالینی مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری تشخیص داده شده بودند 24 نفر به طور تصادفی از میان جامعه پژوهش انتخاب و در دو گروه آموزشی وگواه جایگزین شدند. آزمودنی ها پرسشنامه وسواس - اجبار ییل براون و مادزلی را در سه نوبت (پیش از درمان، پس از درمان و پی گیری 2 ماه) تکمیل کردند. گروه آموزشی طی 8 جلسه هفتگی دو ساعته تحت آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. آزمودنی های گروه گواه بدون هیچ نوع آموزشی فقط پرسشنامه های فوق را پر کردند. نتایج تحلیل کواریانس دال بر تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی گروهی در بهبودی معنادار علائم کلی وسواس در مرحله پس آزمون و تداوم این بهبودی پس از یک دوره دو ماهه پیگیری بود (p<0.0001). همچنین نتایج حاکی از تاثیر این روش در بهبودی معنادار علائم شستشو (p<0.05)، وارسی ((p<0.001، کندی ( (p<0.0001و تردید وسواسی ( (p<0.002در مرحله پس آزمون و تداوم این بهبودی پس از دوره دو ماهه پیگیری در علائم شستشو (p<0.0001)، وارسی ((p<0.0001، کندی ( (p<0.0001و تردید وسواسی ( (p<0.0001در مبتلا به اختلال وسواس - اجبار بود. بر اساس نتایج بدست آمده مشخص گردید که تمرین های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی افراد از لحظه حال از طریق فنونی مثل توجه به تنفس و بدن و توجه دادن آگاهی به اینجا و اکنون، بر نظام شناختی و پردازش اطلاعات اثر می گذارد. لذا با توجه به موثر واقع شدن این نوع آموزش و با در نظر گرفتن سودمندی های این روش در زمینه درمان وسواس- اجبار استفاده گسترده از آن توصیه می شود.

هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش مسوولیت پذیری با استفاده از رویکرد واقعیت درمانی بر کاهش بحران هویت در بین دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان شوش بود. نمونه تحقیق شامل 50 دانش آموز بود که به صورت تصادفی چند مرحله ای که بالاترین نمره را در آزمون هویت شخصی اریکسون کسب کرده بودند انتخاب گردید. طرح پژوهش تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه، به دو گروه آزمایشی و گروه گواه (هر گروه 25 نفر) تقسیم گردیدند. سپس برروی هر دو گروه پیش آزمون انجام گردید. پس از آن مداخله آزمایشی طی 10 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) برروی گروه آزمایش اجرا گردید و پس از اتمام برنامه آموزشی مجددا از هر دو گروه آزمون سنجش هویت گرفته شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که بحران هویت در گروه آزمایشی به طور معناداری از گروه گواه ( (p<0.01کمتر بود.

این پژوهش با هدف بررسی نقش غنی سازی شغل در رابطه مولفه های رهبری تحول گرا با عملکرد در تکالیف به مرحله اجرا در آمد. جامعه آماری پژوهش را کارکنان کارخانجات هولدینگ صنایع و معادن شرکت احیا سپاهان در تابستان 1388 تشکیل دادند. از این جامعه آماری، 329 نفر برای شرکت در پژوهش به شیوه نمونه گیری دو مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه 22 سوالی رهبری تحول گرا (با چهار خرده مقیاس بنامهای اهداف گروهی، حمایت شخصی، الگوی نقش هوشمندانه و انتظارات عملکرد بالا)، پرسشنامه 22 سوالی غنی سازی شغل (برای محاسبه MPS بعنوان سطح غنی سازی شغل) و پرسشنامه 6 سوالی عملکرد در تکالیف بودند. داده های حاصل از پرسشنامه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادله ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصله نشان داد که حمایت شخصی، الگوی نقش هوشمندانه و انتظارات عملکرد بالا (بعنوان سه مولفه رهبری تحول گرا) دارای رابطه مستقیم با غنی سازی شغل و انتظارات عملکرد بالا همراه با غنی سازی شغل نیز با عملکرد در تکالیف دارای رابطه مستقیم هستند.

هدف از این پژوهش بررسی رابطه خشونت جسمی - روانی و جنسی با PTSD در زنان متاهل شهرستان دزفول بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه پژوهش شامل کلیه زنان متاهل شهرستان دزفول بود. روش نمونه گیری، نمونه گیری تصادفی مرحله ای و تعداد نمونه 404 نفر بودند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خشونت خانگی، مقیاس PTSD می سی سی پی بود. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون همبستگی پیرسون و تجزیه و تحلیل رگرسیون چند متغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین خشونت خانگی جسمی روانی و جنسی با PTSD رابطه معنی داری وجود دارد.

هدف از پژوهش حاضر رابطه دشواری در تنظیم هیجانی، سبک های دلبستگی وصمیمیت با رضایت زناشویی در زوجین صنایع فولاد شهر اهواز بود. نمونه شامل 180 زوج (90 زن کارمند و همسرشان، 90 مرد کارمند و همسرشان) از جامعه مذکور بود که به صورت تصادفی مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های تنظیم هیجانی، سبک های دلبستگی، صمیمیت (is) و رضایت زناشویی  (ENRICH)استفاده شد. پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیری انجام شد. نتایج تحلیل نشان داد که بین دشواری در تنظیم هیجانی ورضایت زناشویی زوجین و بین سبک دلبستگی اجتنابی و رضایت زناشویی زوجین رابطه منفی معنی داری وجود دارد. و بین سبک دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی زوجین رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. به علاوه بین سبک دلبستگی دوسوگرا و رضایت زناشویی رابطه معنی داری مشاهده نشد. و بین صمیمیت و رضایت زناشویی زوجین رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نیز حاکی از وجود رابطه چندگانه دشواری در تنظیم هیجانی، سبک های دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی زوجین بود.

این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی (درونی، بیرونی) و جنسیت با اضطراب مرگ در بین دانشجویان انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بود. 400 نفر (200 نفر زن، 200 نفر مرد) به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب، و مقیاس اضطراب مرگ و پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از روش های آماری مجذور کای و تحلیل واریانس دوراهه استفاده شد. نتایج بدست آمده از پژوهش نشان داد که بین جنسیت و وضعیت جهت گیری مذهبی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل واریانس نشان دهنده معنی دار نبودن تعامل بین وضعیت جهت گیری مذهبی و جنسیت در اضطراب مرگ بود. اما اثرهای اصلی وضعیت جهت گیری مذهبی و جنسیت بر اضطراب مرگ معنی دار بود؛ به این معنی که دانشجویان با جهت گیری مذهبی درونی نسبت به دانشجویان با جهت گیری مذهبی بیرونی دارای اضطراب مرگ پایین تر و دانشجویان زن نسبت به مرد دارای اضطراب مرگ بالاتری بودند. با توجه به نقش جهت گیری مذهبی در سلامت روان به نظر می رسد مسوولین فرهنگی باید به آن توجه ویژه ای نمایند و برنامه های خاصی را در این راستا پیش بینی کنند.