نظریه های علوم رفتاری، در تشریح شیوه تعامل محیط های مسکونی با ساکنان، بر نقش هویت بسیار تاکید دارند. از سوی دیگر بسیاری از پژوهشگران نیز هویت را به عنوان هدف اصلی سکونت معرفی می کنند. هویت در محیط های مسکونی به دو گونه فردی و اجتماعی پدید می آید و مسکن در این میان نقش اصلی را ایفا می کند.واحد مسکونی تحت تاثیر هویت فردی، در عین هماهنگی با محیط، می تواند ویژگی های فردی داشته باشد. ویژگی فردی تلاشی برای به نمایش گذاردن جایگاه خانواده است و هماهنگی در محیط در پی پدیدآوردن هویت اجتماعی است که معرف و نمادی از شرایط اجتماعی ساکنان در محیط مسکونی است. به این ترتیب هویت، عاملی است که ویژگی هایی از انسان را در ارتباط با محیط فیزیکی خانه یا با محیط اجتماعی او قرار می دهد.محیط مسکونی به عنوان نمادی از ساکنان در فرایند کنش متقابل، ویژگی هایی از ساکنان را تفسیر و بیان می کند. انگیزش ها در این فرایند نیازهای سلسله مراتبی مازلو می باشد. بنابراین هویت ساکنان در محیط های مسکونی از طریق دو معیار مورد بررسی قرار می گیرد، یکی «قابلیت های محیط» که تعاملات بالقوه موجود در محیط را از طریق وجوه کیفی و ابعاد کارآمدی فضا پدید می آورد، دومی شیوه تعاملات ساکنان با محیط است که از طریق احساس مالکیت آن ها نسبت به محیط پدید می آید. زیرا هویت اجتماعی بر اساس همکاری اجتماعی شکل می گیرد و در ارتباط با احساس زندگی در محیطی، که تعلق به همه افراد ذینفع در آن دارد، می باشد یعنی؛ «احساس ما»؛ بودن با دیگران، باید وجود داشته باشد.