مولانا جلال الدین محمد بلخی فرزند بهاء ولد در سال 604 ه. ق در بلغ دیده به جهان گشود و به سال 672 ه.ق در قونیه دارفانی را وداع گفت. پس از آشنایی با شمس تبریز عارف قلندرمآب، به یک شاعر عاشق پیشه ای تبدیل شد و وعظ و تدریس را ترک کرد و به سماع و وجد روی آورد از آثار او می توان به: کلیات شمس، مثنوی، فیه ما فیه، مجالس سبعه و مکاتیب اشاره کرد. شعر مولانا زاده تجربیات عرفانی اوست که به قصد تحریض مخاطب سروده شده است؛ شعراو همچون شعله ای است که گردن می کشد، تغییر رنگ می دهد و فرو می افتد و دوباره سر می کشد، زبان مولانا، سرشار از کشف ها و شور حالات معنوی است که با واسطه صور خیال، تشبیه و استعاره ها حجاب از عشق و عظمت الهی برداشته است. تعلیم مولانا، درس عشق و تبتل و تجربه از خود رهایی است که محصول ذوق عمل و بینش می باشد نه فکر و دانش. در مقاله حاضر، حقایق عرفانی با صورت های خیالی ابداعی مولانا در غزلیات شمس مورد تحلیل و توجیه قرار گرفته است.