تامل و اندیشه در باب خدا، یکی از مهمترین و اساسی ترین محورهای معرفت انسان است و در طول تاریخ فلسفه و کلام، متفکران بسیاری به بحث و بررسی در این باب همت گمارده اند. از میان مباحث خداشناسی، براهین اثبات وجود خدا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و اساس سخن گفتن از خدا را تشکیل می دهد. هر یک از الهیدانان بر اساس مبانی و نظام فکری خود به شیوه ای می کوشند براهینی متقن، بر اثبات وجود خدا اقامه کنند. از جمله این متفکران می توان به ملاصدرا، بنیانگذار حکمت متعالیه و توماس آکوئیناس، فیلسوف برجسته قرون وسطی اشاره نمود. هر چند ملاصدرا و توماس وجود خدا را فطری می دانند، باز هم به اقامه برهان بر وجود خدا می پردازند. ملاصدرا با طرح امکان فقری و تکیه بر مبانی صدرایی، برهان امکان و وجوب توماس را غنا می بخشد و با اقامه برهان صدیقین از وجود بر وجوب شاهد می آورد. وی همچنین با اثبات حرکت جوهری، برهان حرکت او را تکمیل می نماید. در این مقاله بر آنیم که ابتدا دیدگاه ملاصدرا و توماس را در باب بداهت وجود خدا تبیین کنیم و سپس به بررسی و مقایسه برخی از براهینی که آنها برای اثبات وجود خداوند اقامه می کنند، بپردازیم.