دوزبانگی، شاخه ای از جامعه شناسی زبان است که افراد با رمزبندیهای زبانی مختلف آن را در روابط خویش به کار می گیرند. این اصطلاح نخستین بار توسط زبان شناس آلمانی "کارول کرومباخر" و «ویلیام مارسیه» فرانسوی مطرح شده است. در پرتو تاثیر مستقیم مساله دوزبانگی بر توان آفرینش یک ادیب و اهمیت آن در انتقال مفهوم به مخاطب، پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مطالعات کیفی، این عنصر فراگیر در شعر معاصر عربی را با تکیه بر شعر شاعر معاصر مصر "احمد شوقی" مورد بررسی و واکاوی کنند. دستاوردهای پژوهشگران بیانگر آن است که دو یا چند زبانگی شوقی سبب کاهش اعتماد به نفس فردی و اجتماعی وی شده و وابستگی او را به فرهنگ و هویت اصیل عربی کاهش داده است. افزون بر آن، این پدیده، ناکارامدی در واژه سازی، عدم کاربست متجانس ها و مترادف ها، لغزش های زبانی و عروضی را برای وی به دنبال داشته است. دیگر اینکه می توان استباط کرد که دوزبانگی از مانایی و پویایی زبان شوقی کاسته و خلاقیت ادبی و هنری او را به اندازه چشمگیری کاهش داده است؛ ازین رو، باید پذیرفت: دوزبانگی در شعر شوقی مانع کاربست ظرافت های زبان عربی شده است و این فرصت را به شاعر نداده تا زبان شعری اش اوج گیرد و به نوعب به چشم آید.