مطالعه جامعه شناسی موسیقی به دلایل مختلفی اهمیت بسیاری دارد. چرا که موسیقی دارای ابعاد زیبا شناختی و معرفت شناختی عمیقی است و ازطرفی هر روزکه پیش می رود چشم انداز و روندمصرف موسیقی تغییر پیدا می کند و با توجه به پیشرفت تکنولوژی نحوه دریافت و استفاده از آن متفاوت تر می شود و به نوعی اوقات فراغت و لحظات تنهایی انسان ها را پر می کند و گاهی حامل جهان ذهنی متعالی می باشد. همه این مفاهیم نشان می دهد که موسیقی تا حد زیادی با هویت وجودی انسان ها آمیخته شده است. در بین نظریات جامعه شناسی، هفت نسل پژوهش درباره جامعه شناسی موسیقی وجود دارد که هر کدام به نوعی آن را بررسی کرده اند. و دربین این نظریات، می توان گفت که نظریات پیر بوردیو تاثیرگذارترین آن ها می باشد که با طرح مفاهیمی مثل سبک زندگی و سرمایه فرهنگی و بازتولید طبقاتی و مهم تر از همه تمایز جنبه جدیدی را در مطالعات مصرف فرهنگی گشوده است.مقاله حاضر مبتنی بر بنیادهای نظری، نسل های متفاوت نظریه پردازان جامعه شناسی موسیقی هم چون پیر بوردیو، تئودور آدورنو و ریچارد پیترسون می باشد. براین اساس طبقه متوسط مصرف کنندگان دارای مصرف و سلایق هنری به دور از اصول زیباشناختی و معرفت شناختی می باشند، بر خلاف پیش بینی های بوردیو که قائل به الگوی خاصی از مصرف در بین این قشر می باشد. برای کنکاش بیشتر در مفاهیم چهارچوب نظری عوام پسندی بوردیو، نگاه مردم شناسانه به مصرف موسیقی، نشان می دهد وجود تنوع در الگوهای عوام پسندانه مصرف موسیقیایی در ارتباط با مصرف کنندگان طبقه مرفه بود. یعنی در واقع نوع و تنوع مصرف طبقه بالا و مرفه در موسیقی نیز مانند دیگر جنبه ها متنوع تر می باشد. بعبارتی اقشار بالایی نظام اجتماعی، با علایق گوناگون و کاربرد متعدد فنون، که مصرف کننده را از حالت های منفعل در کاربرد موزیک رها می کند، در ارتباط است که این امر سطوح مختلف سرمایه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قیود ساختاری موضوعات را پیکر بندی می کنند و از این رو علایق آن ها در انواع جنبه های موسیقیایی و رسانه های تکنولوژیکی به مصرف آن ها منجرمی شود. برآیند، ترکیب این سه سرمایه به درک معنای مصرف عوامانه طبقه بالا می انجامد.