قاعده الواحد همانند بسیاری از قواعد فلسفی، در بستر زمان با اشکالات و خرده گیری های متعدد اهل نظر مواجه بوده است. علی رغم دیدگاه مشهور، این قاعده نه تنها از سوی متکلمان، بلکه توسط برخی فلاسفه و عرفا نیز-دست کم به لحاظ مصداقی-به چالش کشیده شده است. نوشتار پیش رو پس از اشاره ای به پیشینه این قاعده و انگیزه حکما از طرح آن، اهم تقریرات ناظر به این قاعده را به لحاظ مبادی نظری آن مورد تحلیل قرار می دهد. حاصل این تاملات حاکی از آن است که به جز تقریر محقق طوسی- که کامل ترین بیان نسبت به تقریرات متقدمان و حتی متاخران از اوست- سایر بیانات اهل نظر، حائز ابهام ویژه ای پیرامون واحد در جانب معلول می باشد، لذا با تقریر دقیق تر خواجه و عبور از این ابهام، تناقض مفهومی قاعده مزبور به دلیل ابتنای آن بر اصل سنخیت هویدا شده است.نگارندگان در ادامه با فرض صحت قاعده الواحد به لحاظ تئوریک، ایرادات مصداقی برخی اندیشمندان بر این اصل فلسفی را واکاوی می نماید. در این راستا مبرهن شد که این قاعده به لحاظ تطبیق بر جهان خارج، از جهات چهارگانه ذیل فاقد مصداق است: اصل سنخیت بین واجب و ممکن، واحد در جانب علت، واحد در جانب معلول و مفهوم صدور در باب واجب متعال.