مقاله حاضر، ضمن توصیف و تشریح ابعاد و ارکان نظریه شرمساری بازپذیرکننده و احصاء تفاوت های آن با نظریات غربی و ذکر برخی از وجوه برتری آن بر نظریات سابق، به دلالت های عملی و سیاستی آن در بعضی از حوزه ها از جمله اجتماع، خانواده، مدرسه، پلیس و دادگاه می پردازد. با توجه به سیطره نظریه کلاسیک و رویکرد تنبیهی بر نظام عدالت کیفری در ایران، غلبه سیاست های اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر فرهنگ فردگرایی و افزایش بیش از پیش نقش دولت و متخصصان حرفه ای در اداره امور و نیز تنگ شدن دایره اجتماع و فضای عمومی به طور روزافزون، به نظر می رسد نظریه فوق می تواند به عنوان «پادزهری» بر این جریان غالب عمل کند. در عین حال، تاکید نظریه مزبور بر مقوله شرم و شرمساری، وجدان اخلاقی، مسوولیت پذیری و احیای اجتماع و خانواده و تناسب نسبی آن با فرهنگ دینی و بومی ایران، جذابیت سیاسی - اجتماعی ویژه ای به این نظریه می بخشد.