تحلیل نظری تاریخ روابط خارجی ایران با قدرت های بزرگ، فهمی تئوریک از الگوهای رفتاری دولت های ایرانی در مقاطع مختلف تاریخ ارائه می کند و میتواند به مثابه پلی برای ساختن آینده باشد. این مقاله با اشاره مختصر به رفتارها و الگوهای مشترک تاریخ روابط خارجی ایران با قدرت های برزگ طی پنج قرن گذشته با روشی تحلیلی تبیینی، فهمی نظری از تاریخ روابط خارجی ایران ارائه می کند. چارچوب نظری رئالیسم ایرانی که در این مقاله ارائه می شود، عناصری از نظریه رئالیسم و نئورئالیسم را اخذ کرده است، اما نظریها زمانمند و مکانمند است و با آنها تفاوت دارد. رئالیسم ایرانی از منظری آسیب شناسانه به بررسی تاریخ روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ پرداخته است. تعین پذیری از ساختار نظام بین الملل، هراس امنیتی، قطبی نگری، ژئوپلوتیک تهدیدآفرین، اولویت امنیت به توسعه و تجارت، اولویت بقای شاه و حکومت، استبداد ساختاری، تصمیم گیری فردی و غیرنهادینه، متوازن سازی مثبت و منفی، فقدان منافع همسو یا متقارب با قدرتهای بزرگ و عدم منافع ذاتی و درونی قدرتهای بزرگ در ایران، عناصر محوری و اصلی نظریه رئالیسم ایرانی را تشکیل می دهند.