قوه حکم یکی از سه قوه برتر شناخت در نظام استعلایی کانت می باشد، که در کل نظام استعلایی، نقش منحصر به فردی را ایفا می کند. اما در آثار کانت تعاریف گوناگونی از حکم و قوه حکم مشاهده می شود که با توجه به اهمیت این دو مفهوم در این نظام فلسفی، جمع بندی میان آنان لازم می نماید. این مقال با این هدف به کاوش آثار کانت پرداخته است.دستاورد این کنکاش این است که حکم به مثابه کلسید فلسفه کانت حتی در دوره قبل از نقادی است و حکم سازی، وحدت بخشی به داده های حسی است که وحدت حکم، مرحله ای برتر از وحدت بخشی مفاهیم فاهمه است. به علاوه، مرحله برتر وحدت بخشی ذهن آدمی، در عقل اتفاق می افتد که از طریق قیاس های عقلی، در جستجوی برتری وحدت شناخت بر می آید. و همین امر باعث کوشش عقل به سوی امر مطلقا نامشروط می شود که ورود آن را به وادی توهم - در نظام استعلایی کانت - سبب می شود.