این پژوهش، با هدف بررسی مبنا و ابعاد هوش اخلاقی براساس فرهنگ نهج البلاغه و بررسی تطبیقی آن با مبنا و نظریه هوش اخلاقی بوربا انجام شد. پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی انجام شده است. داده ها شامل نهج البلاغه بود که بر این اساس از طریق نمونه گیری هدفمند بخش هایی از خطبه ها، نامه ها و حکمت های نهج البلاغه جهت بررسی مؤلفه های هوش اخلاقی انتخاب شدند. به این منظور متن نهج البلاغه با روش تحلیل محتوا با استفاده از سه فرایند پیاده سازی، کدگذاری باز و کدگذاری انتخابی موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ابعاد هوش اخلاقی براساس فرهنگ نهج البلاغه شامل بعد شناختی (تأملی، دانش/ عقل)، بعد معنوی (قدرشناسی، خودسازی، خودکنترلی و وجدان)، بعد اجتماعی (روابط بین فردی، خیر عمومی، انصاف/ عدالت) و بعد عاطفی (مهربانی، احترام، همدلی، بردباری / صبر، مسؤولیت پذیری و گشاده رویی) است و مبنای هوش اخلاقی شامل خدامحوری و در مرحله بعدی آن انسان محوری می باشد. درحالی که مبنای هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا انسان محوری است؛ بنابراین می توان بیان کرد که براساس فرهنگ نهج البلاغه تعادل بین ابعاد هوش اخلاقی با مبنای خدامحوری و انسان محوری برای رفتار اخلاقی ضرورت دارد.