شاهنامه فردوسی از ارزنده ترین آثار ادبی ایران و جهان است که از دیدگاه های گوناگون قابل نقد و بررسی است. این اثر ارزشمند را می توان به وسیله روش بین رشته ای که گامی است نوین در راه همسوسازی پژوهش های فردوسی شناسی با سایر رشته ها و با هدف افزایش تالیفات در این حوزه، مورد تبیین قرار داد. یکی از زمینه هایی که به تازگی در این میدانگاه مورد توجه قرار گرفته، رویکرد روانشناختی است. در این مقاله، سعی شده است شخصیت رستم و سهراب از نگاه علم روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ویژگی های روانی و شخصیت های آن در چارچوب نظریه های روانشناسان بزرگی چون آلبرت الیس، فریتز پرلز، آلفرد آدلر و رولومی در دو بخش اصلی مورد بررسی قرار گیرد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بر مبنای علم روان شناسی، رستم انسانی مضطرب، عقلانی و در عین حال غیر عقلانی است که فعالیت و تلاشش برای دیگران است و به شدت جویای نام است و با هدف دفاع از شرافت میهن تن به نبرد با فرزند خویش می دهد. سهراب، خیال باف و مهربان است؛ تحت تاثیر غرور جوانی، برای کسب قدرت و مقام طرح پیروزی بر کشور ایران را در سر می پروراند.