با تشکیل احزاب نیرومند و فراگیر به یقین از تکیه بر شانس و اقبال جلوگیری می شود و بازدهی کارکرد حزبی باعث توانمندسازی منابع و ظرفیت های نیروی انسانی شده و ترکیب کیفی مجالس و دولت ها روزبه روز قوی تر، عقلانی تر و توسعه یافته تر می شود. بی شک باید پذیرفت که یکی از موانع نهادینه شدن احزاب، وجود تعداد بی شمار احزاب سیاسی در کشور است و نباید در انتظار دست غیبی از سوی دولت ها و حتی حکومت ها برای نهادینه شدن جایگاه حقیقی احزاب ماند. این مقاله با هدف بررسی دیدگاه کارکردگرایان در مورد حزب نگارش شده است. ابتدا با بیان جامعه شناسی احزاب سیاسی به معرفی خصوصیاتی از شکل گیری احزاب سیاسی پرداخته سپس با تعریف کارکردگرایی و معرفی نظریه پردگان آن و نقد این مکتب به مبحث کارکردگرایی و احزاب سیاسی می پردازیم. در این مقاله احزاب را بر اساس دیدگاه کارکردگرایان طبقه بندی کرده ایم. توجه به نظم و ثبات در جامعه است که اکثر نظریه پردازان کارکردگرایی بدان توجه داشته اند. کارکردگرایان نقش محیط و ارتباط استوار بین عوامل محیطی و احزاب را نادیده می گیرند و از این نکته غافل اند که کارکردهای یادشده را در موارد بسیاری، نهادها و تشکیلاتی به انجام می رسانند که بی تردید حزب سیاسی نمی باشند.