چند دهه است که تعریف و تشخیص مرگ مغزی، توجه پزشکان را به خود معطوف داشته است. هر چند گمان می رفت همایش های جهانی نقطه پایانی برای این بحث باشد، ولی هر گاه موضوع خاتمه یافته تلقی شد، بلافاصله پیدایش اطلاعات جدیدتر بر باورهای گذشته خط بطلان کشیده است. شرح حال بیماری که اخیرا از کشور ژاپن گزارش شد، یک نمونه بارز از این تغییر و تحول است و ما نیز مطلب را از همین گزارش شروع می کنیم.یک بیمار 46 ساله که به علت هرپس Zoster دچار درد و سوزش شدید بوده و هر هفته به طور سرپایی هر سه روز یک بار تزریق اپیدورال در حد T2 - T3 با مخلوطی از 3 میلی لیتر لیدوکایین یک درصد به اضافه 3 میلی لیتر بوپیواکایین 0.125 درصد می گرفته است، بعد از آخرین بلاک ظاهرا بیمار مدتی بدون همراه و سرپرست به حال خود رها می شود. 20 دقیقه بعد یک پرستار متوجه می شود که بیمار بیهوش و بدون نبض و تنفس بوده و مردمک هایش متسع شده اند. عملیات نجات CPR به سرعت انجام گرفته و با تزریق یک میلی گرم اپی نفرین، نبض و فشار خون باز می گردد اما بیمار همچنان در حال اغما عمیق باقی می ماند.بیمار مزبور به بخش ICU منتقل شده و تحت تنفس مصنوعی با PEEP در حد 5 سانتی متر آب قرار می گیرد. گازهای خونی در حد طبیعی بوده است. درمان با استفاده از تیامیلال سدیم (Thiamylal Sodium) به میزان 2-4 میلی گرم برای هر کیلوگرم وزن در ساعت برای وی شروع می شود. علی رغم این درمان، صلبی (سختی) عضلانی شروع به پیشرفت می کند تا تکمیل شده و بیمار را به وضع صلبی بی مغزی Decorticate Posture می اندازد. واکنش به نور 3 ساعت پس از قطع تیامیلال غایب بود و EEG هیچ گونه فعالیت مغزی را نشان نمی داد. اندکس جریان خونی مغز (Cerebral Circulatory index = CCI) برابر 16-18 بود و اسکن مغز، ورم شدید بخش پشت سری را نشان داد. پس از تزریق گلیسرول و دگزامتازون، هیپوترمی ملایمی در حد 33-34ºC توسط سرد کردن سطحی برایش برقرار شد.در روز ششم، صلبی عضلانی تخفیف می یابد، مردمک ها به نور جواب می دهند و در EEG امواج BAND θ ظاهر می گردد.در روز هفدهم، بعد از گرم کردن بیمار تا 35.5 درجه و با قطع باربیتورات، بیمار با اشاره انگشت به سوالات پاسخ گفت.