دموکراتیک شدن علاوه بر آنکه به شیوه انتخاب نخبگان جامعه مربوط می شود، می تواند مفهومی فرهنگی نیز داشته باشد. دموکراتیک شدن به معنای عام مبتنی بر سه بعد بنیادین است: برابری هستی شناختی، استقلال فردی (آزادی) و شیوه خاص انتخاب نخبگان. تاکید بر دو جزء نخست پایه ی دموکراسی فرهنگ را می سازد. از این نظر می توان جامعه ای پیشادموکراتیک از نظر فرهنگ را از نوع دموکراتیک آن متمایز ساخت. کارل مانهایم با ارایه شاخص های فرهنگ دموکراتیک عملا به ساخت یک «نوع مثالی» از چنین فرهنگی کمک می کند. عصر مشروطه به رغم آنکه غالبا از وجه سیاسی آن مورد توجه قرار می گیرد، نمونه ای مهم از عینیت یافتن هرچه بیشتر چرخش فرهنگی جامعه ی ایرانی در ادامه ی تغییرات اجتماعی عصر «ناصری» است. بر این اساس در این مقاله تلاش می شود تا با بررسی آنچه در ویژگی های تاریخی عصر مشروطه و تحول فرهنگی زمینه ساز آن وجود دارد، به این پرسش پاسخ داده شود که علاوه بر آغاز فرایند دموکراسی سیاسی در ایران، آیا نشانه هایی از دموکراتیک شدن فرهنگ نیز در این دوره قابل مشاهده بوده است؟ پاسخ به این پرسش، با استفاده از نظریه ی مانهایم و از رهگذر بررسی وجود نشانه های دموکراتیک شدن فرهنگ از نظر او، در تحولات عصر مشروطه ارایه شده است. نتایج این مطالعه نشان داد مجموعه تحولات فرهنگی و اجتماعی این دوره تاریخی در بطن خود دارای نشانه های مهمی از آغاز فرایند دموکراتیک شدن فرهنگ است.