جرم و جنایت از ابتدای خلقت، همراه بشر بوده و به عنوان پدیده ای که ریشه در تاریخ زندگی اجتماعی انسان ها دارد، همگام با پیشرفت جوامع رشد کرده است. از قتل هابیل به دست برادرش قابیل تا واقعیت ها و جرائم مجازی، همگی گواه بر این ادعا بوده اند و نتیجة آن تغییر دائمی قوانین و مقررات بر حسب شرایط موجود است. در تمام این دوران برای کشف جرم و انتساب آن به مجرم، گاه از تجربه های فردی و گروهی بهره جسته و گاه از قواعدی پیروی کرده اند که ضمن اقناع فرد و جامعه، مجرمان را شناسایی، جرائم را کشف و هدف نائل شده است. بنابراین، جرم یابی به عنوان دانشی پلیسی و یکی از شاخه های مطالعاتی علوم جنایی (کیفری)، قطعاً دارای اصول و قواعدی است که بر آن استوار بوده و بدون تردید با رعایت و اجرای این اصول، کشف علمی جرم به صورتی ساختارمند و محکمه پسند صورت خواهد گرفت. تحقیق حاضر به دنبال شناسایی و احصاء این اصول و قواعد است. این پژوهش از نظر نوع و هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی است که برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ویلکاکسون یک نمونه ای و برای رتبه بندی از آزمون فریدمن استفاده شده و جامعه ی آماری آن، دو طیف قضات و کارآگاهان تهران به تعداد 50 نفر را شامل می شود. با استفاده از نظرات کارشناسان و منابع تحقیق، اصول هفتگانه ی حاکم بر جرم یابی شناسایی و احصاء شد. نتایج تحقیق، میزان تأثیر هر کدام از اصول و شاخص های مهم حاکم بر جرم یابی را آشکار کرد و مهم ترین پیشنهاد کاربردی تحقیق نیز ضرورت ایجاد هماهنگی مؤثر بین جرم یابان و کنشگران صحنة جرم و استفادة همزمان و متناسب از همة اهرم های مؤثر در کشف علمی جرم ضمن به کارگیری اصول علمی حاکم بر جرم یابی است.