یکی از زیباترین داستانهای هفت پیکر نظامی، داستان پادشاه سیاه پوش است. این داستان به دلیل ویژگیهایی که دارد زمینه را برای بازخوانی مجدد از منظر نظریه های ادبی معاصر از جمله ساختارگرایی مهیا می سازد. از آنجا که ساختارگرایی در ادبیات، از خود نظام ادبیات به عنوان مرجع بیرونی آثاری که بررسی می کند، استفاده می کند، جایگاه ارزشمندی در مطالعات ادبی دارد. مقاله حاضر به بررسی ساختار داستان پادشاه سیاه پوش از منظر رمزگانهای بارت می پردازد. این رمزگانها عبارت است از رمزگان معناشناسانه، رمزگان فرهنگی، رمزگان هرمونتیک، رمزگان نمادین و رمزگان اعتباری. در رمزگان کنش روایی از نظریات گرماس بهره جسته ایم. این مقاله می کوشد شاهدهای عینی و ملموسی از داستان پادشاه سیاه پوش بر اساس رمزگانهای بارت ارایه کند، برای مثال در سطح ظاهری رمزگان معناشناسانه از حرص آدمی سخن به میان می آید، اما در سطح استعاری از میوه ممنوعه، معراج و نظایر آن گفتگو می شود. داستان پادشاه سیاه پوش عجیب ترین داستان هفت گنبد نظامی است و بیش از همه آنها دارای ظرفیت قرائت های ادبی نوین است. این داستان همچنین در میان داستانهای دیگر قدیمی ایران بی نظیر یا دست کم نادر است.