استیس، در جایگاه یک فیلسوف انگلیسی تحلیل زبانی، دین را همسان با عرفان می داند و گوهر آن را تجربه عرفانی معرفی می کند. او تجربه عرفانی و، به تبع آن، گزاره های دینی را در قالب زبان بشری و عقل مفهوم ساز بیان ناپذیر و توصیف ناپذیر می داند. استیس هستی را دارای دو ساحت طولی زمانی و لازمانی می داند که هر مرتبه دارای زبان خاص خویش است. عالم زمانی را قلمرو عقل مفهوم ساز متناهی می داند، اما دین را متعلق به مرتبه لازمانی دانسته که صرفا با شهود قابل ادراک است. از منظر استیس، زبان دینی نمادین است. قضایای نمادین برای گزارش واقعیت نیستند، بلکه کارکرد آنها برانگیختن عواطف دینی در مخاطبان و انگیزش تجربه دینی است. در این نوشتار، نخست با ایضاح مفاهیم کلیدی، مقصود استیس از دین، عقل، و عرفان را بیان کرده ایم. سپس تحلیل استیس از مسئله نمادین بودن زبان دینی با تاکید بر کارکرد اصلی اش را تقریر کرده ایم، که انگیزش تجربه و احساسات دینی در دین داران است. در پایان، مبانی معرفت شناختی نظریه او بررسی شده است.