حکمرانی مفهومی بنیادین در مطالعات قدرت و سامان دهی اجتماعی است که در نظریات معاصر، بهویژه در اندیشه میشل فوکو، بهمثابه فناوری هدایت رفتار از طریق ساختارهای نرم و غیرمستقیم فهم میشود. این الگو از حکمرانی، در عین کارآمدی، نسبت به فاعالن غیر مرئی و سازوکارهای اضالل ناپیدا، فاقد ظرفیت تحلیلی کافی است. این پژوهش با الهام از چارچوب حکومتمندی، به بازخوانی تصویر قرآنی از شیطان بهمثابه فاعلی حکومتی میپردازد که با بهرهگیری از فناوریهای نرم، به تنظیم رفتار و ادراک انسان در مقیاس اجتماعی دست میزند. هدف اصلی پژوهش، کشف و تبیین الگوی حکومتمندی شیطان بر اساس تحلیل موضوعی آیات قرآن کریم است. این مطالعه با رویکرد کیفی و به روش پژوهش موضوعی در قرآن انجام شده است. یافتهها نشان میدهد که شیطان در قرآن، معمار نظامی چندالیه از قدرت است که در آن، با استفاده از ابزارهایی چون وسوسه، تزئین، تهدید، اغوا و شراکت در اموال، به مهندسی رفتار، ادراک، و حتی ساختارهای کالن اجتماعی میپردازد. این نظام در چهار بُعد قابل تحلیل است: منطق حکمرانی شیطان، فناوری اضالل، حوزههای اعمال قدرت )اقتصاد، فرهنگ، سیاست، سالمت و امنیت( و فرا یند سوژهسازی. بازشناسی این الگو، زمینه را برای طراحی سیاستهایی فراهم میکند که در برابر اشکال پنهان اغوا و استحاله فرهنگی، مقاومت نظری و کاربردی تولید میکنند؛ همچنین این چارچوب میتواند مبنایی برای طراحی الگوهای مقاومت فرهنگی، پاالیش سیاستگذاریها، تحلیل جنگ شناختی دشمن و تولید محتوای تمدنی بر پایه تمایز با نظم شیطانی باشد.