یکی از رویکردهای بدیع نسبت به ارتباط بین تجربۀ زیباییشناختی و تجربۀ دینی، واکاویِ این ارتباط ذیل مفهوم تجربۀ آستانهای است که بسط و گسترش آن توسط افرادی چون اریکا فیشر مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته است. از دید فیشر اگرچه تمام تجربههای آستانهای را نمیتوان زیباشناختی لحاظ کرد اما آن دسته تجربه های آستانهای که هدفشان سیر و گذاری درونی است و مشخصههای دگرگونسازِ خاصی دارند با تجربههای دینی دارای وجوه اشتراک خاصی میشوند. از همینرو، در مقالۀ حاضر این مسئله مطرح شده است که این دو سنخ تجربه، پیرامون یکی از وجوه متمایز هنرهای اسلامی که در دورۀ قاجار ظهور یافته و از آن به عنوان شمایلنگاری شیعی یاد میشود، به چه نحوی دارای وجوه مشترک هستند؛ در همین راستا برای واکاوی ماهیت تجربۀ مخاطب هنگام مواجهه با شمایل شیعی خوانش فیشر از تجربۀ آستانه ای مدنظر قرار گرفته است. شمایلنگاری شیعی در این دورۀ تاریخی دارای تنوع بسیار قابل توجهی است که در سطح وسیعی در جامعه بازتولید شدهاند لذا بررسی ماهیت تجربۀ مخاطب با این آثار اهمیت خاصی پیدا میکند؛ چراکه در کنار دارا بودن وجوه زیباشناختی، به نوعی از امکان ویژۀ تجربه دینی بهرهمند هستند. نهایتاً، در مقالۀ پیشرو تلاش شده به روش تحلیلی با اشاره به پیش زمینههای این بحث و با به کار گیری خوانشی خاص از نظریۀ تجربۀ آستانهای، نقطۀ مشترک تجربۀ زیباشناختی و دینی در مواجهۀ مخاطب با این سبک از هنر دینی در دورۀ قاجار شناسایی گردد. این امر منجر به شناخت بهتر ماهیت تجربۀ مخاطبِ هنرهای دینی از منظری جدید میشود که در مطالعات هنرهای دینی در دورۀ اسلامی راهگشاست.