رمان شبِ ممکن نوشتۀ محمدحسن شهسواری، یک فراداستان است که از شیوه های نگارش داستان های پست مدرنیسم بهره برده است. شهسواری در طرح این روایت و فرآیند معناسازی داستان، از عنصر فضا به نحو مؤثّری بهره برده است. فضای حاکم بر داستان بر کلّ روایت سایه افکنده و ارتباط مستقیمی با عملکرد شخصیّتها دارد. دگرگونی، بارزترین ویژگی فضا در این رمان است، به گونه ای که داستان یک فضای کلّی نمادین و چندین فضای فردی دارد؛ ابتدای داستان، با بیتی از حافظ به منظور براعت استهلال کلّ کتاب آمده است. فضاسازی کلّی داستان در جهت این مضمون پیش رفته است که قطعیّت و واقعیّتی در زندگی وجود ندارد و هر چیزی می تواند امکان وقوع پیدا کند. در هر فصل نیز با دگرگونی فضا، با تکیه بر توصیف و لحن شخصیّتها، سه فضای رمانتیک، منطقی و فضای عشق و نفرت ایجاد شده است. هرکدام از این فضاها در تعامل با فضای دیگر قرار دارد که در فضای کلّی با هم قرار گرفته اند. در مقالۀ حاضر با طرح این سؤال که عنصر فضا در رمان چگونه است؟ و چه تأثیری بر سیر روایی آن ایجاد کرده است؟ فضاسازی رمان بررسی شده است.