فیلترها/جستجو در نتایج    

فیلترها

گروه تخصصی










کارفرما










همکاران: 

حسین-مزدارانی

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    بهمن 1383
تعامل: 
  • بازدید: 

    1789
کلیدواژه: 
چکیده: 

پرتوهای یونساز در تمامی سلول ها و اندام های بدن موجودات زنده تاثیر می گذارند. بررسی های بسیاری درباره اثر پرتوهای یونساز مختلف بر رویان و جنین در زمان های مختلف پس از آبستنی انجام شده است در این تحقیق تاثیر تابش گیری موش های نر و ماده در ایجاد ناهنجاری های کروموزومی در رویان و نیز قابلیت در ویتامین E کاهش این ناهنجاری ها بررسی شده است. بدین منظور موش های نژاد NMRI (نر و ماده) تحت تابش دز 4 Gy اشعه گاما در غیاب یا حضور ویتامین (200 mg/kg) E قرار گرفتند. نتایج حاصل از این بررسی مبین آن است که تابش گیری با پرتو گاما موجب افزایش فراوانی ناهنجاری های کروموزومی در کلیه گروه های تابش دیده در مقایسه با گروه کنترل می گردد. در موش های نر تابش دیده فراوانی آسیب های کروموزومی در رویان ها در هفته های چهارم تا ششم بیشترین مقدار بوده است. حدود 50 درصد از گسترده های متافازی رویان های تشکیل شده در موش های ماده تابش دیده در مرحله پیش از تخمک گذاری ناهنجاری های کروموزومی را نشان دادند و تابش گیری هر دو جنس موجب افزایش ناهنجاری ها در مقایسه با تابش گیری هر یک از جنس ها به طور معنی داری گردید. استفاده از ویتامین E پیش از تابش گیری به طور معنی داری در کلیه گروه های مورد بررسی موجب کاهش ناهنجاری های کروموزومی گردید. یافته ها نشان دهنده تاثیر اشعه گاما بر جریان اسپرماتوژنز و دوران پیش از تخمک گذاری در موش است. فراوانی ناهنجاری های کروموزومی از نوع تعدادی عمدتا آنیوپلوئیدی می تواند ناشی از جابه جایی های ایجاد شده در کروموزوم ها و نهایتا عدم جدا شدن صحیح کروموزومی در جریان میوز در موش های نر باشد. همچنین این ناهنجاری ها می تواند ناشی از اختلال در رهاسازی گویچه قطبی دوم ایجاد شود. همچنین رویان های تشکیل شده از اسپرم و یا تخمک ناهنجار از نظر کروموزومی خود واجد اختلالات کروموزومی می شوند که این رویان ها حداقل تا مرحله 8 سلولی می توانند جلو بروند. کاهش ناهنجاری های کروموزومی در حضور ویتامین E احتمالا درنتیجه آنتی اکسیدانی این ویتامین و حذف رادیکال های آزاد ناشی از اشعه گاما در محیط سلول های جنسی موش ها است. از این رو این ویتامین می تواند عامل مهمی در کاهش آثار ژنتیکی ناشی از تشعشع و یک عامل محافظ پرتوی بالقوه به حساب آید.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 1789

همکاران: 

مرضیه-ابراهیمی

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    بهمن 1388
تعامل: 
  • بازدید: 

    382
کلیدواژه: 
چکیده: 

پروتئین های شوک حرارتی HSP) ها) علاوه بر سازگاری با استرس های محیطی در مراحل مختلفی از تکوین و تمایز دخالت دارند. اگر چه تولید مثل، پاسخ های ایمنی، تکوین و پیری به طور عمیقی تحت تاثیر HSPها هستند، اما حضور و عملکرد این پروتئین ها در تمایز و تکوین قرنیه کاملا مشخص نیست. هدف این مطالعه ایجاد یک مدل برای تعیین بیان خانواده اصلی HSPها (HSP60 60-90, HSC70) در سطح mRNA و پروتئین در سلول های تمایز یافته قرنیه مشتق از سلول های بنیادی لیمبال حین هوادهی است. روش قطعات لیمبال پس از جداسازی از کره کامل چشم به صورت قطعه ای بر روی پرده آمنیوتیک و سطح پلیت برهنه کشت شدند. 14 روز پس از کشت، سلول های بنیادی لیمبال به مدت 16 روز با کاهش حجم محیط کشت در معرض هوا قرار گرفتند. بیان شاخص های لیمبال (p63, ABCG2)، اپی، تلیال قرنیه (k3, connexin43) و پروتئین های شوک حرارتی (HSP60-72-90, HSC70) در سطح پروتئین توسط ایمونوسیتوشیمی و فلوسیتومتری و در سطح mRNA توسط RT-PCR در دو مرحله قبل و پس از هوادهی مورد مطالعه قرار گرفتند. از بافت های لیمبال و قرنیه طبیعی به عنوان گروه کنترل استفاده گردید. هوادهی با کاهش تعداد سلول های P63+ و افزایش سلول های K3, CX43+ که مشخصه سلول های تکثیر شونده گذرا می باشد سبب تمایز به قرنیه می شود. به علاوه پرده آمنیوتیک برهنه باعث حفظ تکثیر و فنوتیپ سلول های بنیادی لیمبال در in vitro می شود. همچنین مشاهده شد که HSC70, HSP در طول تمایز به قرنیه افزایش پیدا می کنند و HSP90 به دنبال هوادهی زیاد می شود. HSP60 در سلول های بنیادی لیمبال و قرنیه در In viro و In vivo شناسایی نشد. این نتایج پیشنهاد می کند که بیان HSP ها (HSP72-90, HSC70) نقش مهمی در تکوین، تمایز و زندمانی سلول های قرنیه دارد.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 382

همکاران: 

حسین-بهاروند

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    اسفند 1386
تعامل: 
  • بازدید: 

    348
کلیدواژه: 
چکیده: 

پروتئین های شوک حرارتی مثل HSP90،HSP70،HSP60 و HSP25 به طور پیوسته در سلول ها بیان می شوند و به عنوان چپرون های مولکولی دارای عملکردی اساسی و ضروری در چرخه حیات پروتئین ها هستند. بیان HSP ها دقیقا به مراحل حساس و مهم تکثیر و تمایز اولیه جنین وابسته است. بر این اساس، مطالعه حاضر به بررسی چگونگی بیان این پروتئین ها ضمن تمایز سلول های عصبی پرداخته است. علاوه بر این، با استفاده از شوک حرارتی، اثر القاء بیان HSP ها بر تمایز عصبی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور از سلول های بنیادی کارسینومای موشی (P19) به عنوان مدل مناسبی از سلول های بنیادی جنینی استفاده شد. سلول های P19 در حضور رتینوئیک اسید (RA) با غلظت 1mM به صورت سوسپانسیون در ظروف نچسب کشت داده شدند. تحت این شرایط، سلول ها اجتماعات کروی شکلی ایجاد کردند که به آنها جسم شبه جنینی،(Embroyoid, EB) گفته می شود. جهت تکمیل تمایز عصبی، EB های 6 روزه به مدت 4 روز به ظروف کشت بافت حاوی محیط ویژه تمایز عصبی منتقل شدند. پس از مطالعه بیان پروتئین های شوک حرارتی در سلول های P19، چگونگی بیان این پروتئین ها در اثر تیمار با RA و ضمن فرایند تمایز عصبی مورد بررسی قرار گرفت. درگام بعدی با تغییر بیان این پروتئین ها در سلول های P19 و EB های 6 روزه با استفاده از شوک حرارتی (دمای 42oc به مدت 30 دقیقه)، اثر القاء بیان HSP ها بر بیان شاخص سلول های پیش ساز عصبی (نستین) و شاخص سلول های عصبی بالغ (b-Tubulin III) مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت بررسی بیان این پروتئین ها از فلوسایتومتری، ایمنوبلات و ایمنوسیتوشیمی استفاده شد. بر اساس نتایج حاصله، دو پروتئین HSP70 و HSP60 به ترتیب در 98.102±0.68 و 2.9±94.65 درصد از جمعیت سلول های P19 بیان می شوند. ولی میزان بیان HSP90 بسیار پایین (1.25±0.21) است و در شرایط طبیعی HSP70 و HSP25 در سلول های P19 بیان نمی شوند. نتایج ایمنوبلات در گروهی از سلول های P19 که تحت تیمار با RA به سمت تمایز عصبی القاء شدند، افزایش بیان HSP90 و کاهش بیان HSP60 و HSC70 را در سلول های بالغ عصبی نشان داد، ولی اثری از بیان HSP25 طی روند تمایز دیده نشد. مقایسه نتایج فلوسایتومتری نشان داد که گروه هایی که تحت تیمار با RA بودند نسبت به سایر گروه ها، نستین و b-Tubulin III را به طور معنی داری بیشتر بیان می کنند. این امر بیانگر نقش این مولکول در هدایت سلول های P19 به سمت تمایز عصبی است. ارزیابی اثر القاء بیان HSP ها بر تمایز عصبی نشان داد که شوک حرارتی 12 ساعت قبل از آغاز تمایز با RA تاثیری بر بیان مارکر سلول های پیش ساز عصبی نستین و مارکرعصبی b-Tubulin III ندارد. ولی شوک حرارتی بعد از تیمار با RA و در مرحله EB باعث افزایش بیان مارکر عصبی b-Tubulin III می شود.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 348

مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources
همکاران: 

مهناز-اشرفی

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    تابستان 1387
تعامل: 
  • بازدید: 

    19588
کلیدواژه: 
چکیده: 

پروژسترون یک هورمون با تاثیر غیر قابل انکار در تخمک گذاری، لانه گزینی و حمایت فازلوتئال است که نقشی اساسی در پیشبرد حاملگی دارد. در مامایی، بیشترین کاربرد پروژسترون، درمان موارد تهدید به سقط، پیشگیری از سقط مکرر، حمایت فاز لوتئال در برنامه های کمک باروری (ART) و در موارد تهدید به زایمان زودرس می باشد. هدف از این مطالعه، مقایسه دو شیاف پروژسترون ساخت شرکت ابوریحان و سیکلوژست در حمایت فاز لوتئال در بیماران نابارور تحت درمان تلقیح داخل رحمی اسپرم (IUI) در پژوهشکده رویان بود. دراین کارآزمایی بالینی، 200 خانم کاندید COH/IUI در پژوهشکده رویان که برای اولین یا دومین بار تحت درمان IUI قرار می گرفتند، به روش دوسوکور (ازنظر بیمار و آنالیز کننده)، در فاصله سال های 86-1385 بررسی شدند. بیماران تحت درمان HMG (ساخت شرکت داروپخش، ایران) و کلومیفن سیترات جهت تحریک تخمک گذاری قرار گرفتند. پس از انجام IUI، به گونه تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شده و جهت حمایت فاز لوتئال با شیاف پروژسترون ساخت شرکت ابوریحان یا سیکلوژست درمان شدند. در صورت مثبت بودن حاملگی (تست b HCG مثبت)، این درمان تا 12 هفته ادامه یافت. میزان حاملگی و سقط، به عنوانoutcome در نظر گرفته شد. نتایج به شکل Mean±SD یا درصد نشان داده شده اند. P<0.05 به عنوان سطح معناداری در نظر گرفته شد. متوسط سن بیماران موردمطالعه 27.45±4.25 سال و متوسط مدت نازایی 5.53±3.41 سال بود. در این مطالعه به طور تصادفی، برای 91 بیمار شیاف ابوریحان و برای 109 بیمار شیاف سیکلوژست تجویز شد. از نظر سن، مدت نازایی، مدت زمان خونریزی قاعدگی، فواصل بین دو سیکل قاعدگی، تعداد آمپول HMG مصرفی، تعداد فولیکول ها در زمان تزریق HCG، نوع نازایی و علت نازایی، سابقه جراحی قبلی، سابقه قبلی درمان نازایی و تعداد بیمارانی که برای بار اول IUI می شوند، اختلاف معناداری بین دوگروه وجود نداشت. حاملگی شیمیایی در 13بیمار گروه ابوریحان (14.3%) و11 بیمار گروه سیکلوژست (10.1%)، دیده شد. حاملگی بالینی (وجود ساک حاملگی در داخل رحم)، در 13 بیمار باردار در گروه ابوریحان (14.3%) و 10 بیمار باردار در گروه سیکلوژست (9.2%) دیده شد. یک بیمار باردارگروه سیکلوژست، حاملگی خارج رحمی داشت. هیچ یک از بیماران باردار، در گروه سیکلوژست سقط نداشتند در حالی که 2 بیمار گروه ابوریحان دچار سقط شدند. بین دو گروه از نظر نتایج بارداری اختلاف معنی داری وجود نداشت. در هیچ گروه، عارضه دارویی گزارش نشد.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 19588

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    مهر 1385
تعامل: 
  • بازدید: 

    1613
کلیدواژه: 
چکیده: 

تخلیص سلول های بنیادی مزانشیمی در موش که مدل مناسبی برای پستانداران است با مشکلاتی از قبیل آلودگی به سلول غیرمزانشیمی همراه بوده و از طرفی در ارتباط با مارکرها (آنتی ژن های) سطحی این سلول ها اطلاعات اندک است. مطالعه حاضر دو بخش دارد. در مرحله اول سعی شده است که سلول های مزانشیمی موش با روش نوینی جداسازی شود و هدف مرحله دوم بررسی بیان ده آنتی ژن سطح سلولی از کشت اولیه تا پاساژ سوم سلول های چسبنده مغز استخوان از دو نژاد موشی است. موش های Balb/NMRI با سن تقریبی 86 هفته قربانی شد، مغز استخوان از استخوان های فمورو تیبیای خارج گردید و در مرحله اول با روش نوین و نسبتا ساده Low density(LD) کشت گردید. بدین ترتیب که سلول ها در پاساژ اول با تراکم 500 سلول در هر خانه از پلیت شش خانه کشت شد و کشت سلول تا پاساژ چهار ادامه یافت. همچنین سلول های مغز استخوان با روش Hidh density(HD) نیز کشت شد و حاصل آن با سلول های روش Low Density مقایسه گردید. در مرحله دوم سلول های مزانشیمی از مغز استخوان دو نژاد موشی کشت گردید و بیان ده مارکر 1,CD44-kit,CD34,CD11b,CD45,Vcam-CD135,CD31,Thy1.2,c در کشت اولیه آنها تا پاساژ سوم بررسی شد. در کشت اولیه روش LD سلول ها از لحاظ مورفولوژی هتروژن بودند و با انجام چندین پاساژ در کمتر از یک ماه مورفولوژی تیپیک فیبروبلاستی بر جمعیت سلولی غالب شد. در روش HD سلول ها پس از گذشت 45 روز تخلیص شدند و مورفولوژی سلول ها شبه فیبروبلاستی بود. همچنین سلول های حاصل از دو روش فوق از لحاظ بیان برخی مارکر سطحی نیز تفاوت داشتند. بررسی آنتی ژن های سطح سلول با فلوسایتومتری نشان داد که مارکر CD44 در تمام پاساژها در حد بسیار بالایی (90% سلول ها) بیان می شود و Thy 1.2 در کشت اولیه بیانی نداشت و به تدریج بیان آن افزایش یافت و در پاساژ سوم در حدود نیم تا یک پنجم سلول ها این مارکر را بیان کردند. CD31 اصلا بیان نشد و بیان مارکر های CD11b, CD45, CD135 در طی پاساژها به تدریج کاهش یافت و بیان CD34, 1Sca و cKit اندکی افزایش یافت. دو نژاد موش از لحاظ بیان برخی از مارکرها اختلاف داشتند به طوری که Vcam1 در موش Balb/c بیان نشد و ازنظر الگوی بیان برخی مارکرها ار جمله 1Sca و Thy 1.2در پاساژهای مختلف نیر تفاوتی بین آنها برقرار بود. سلول های پاساژ سوم از هر دو نژاد موش به استخوان و چربی تمایز یافتند. این مطالعه نشان داد که سلول ها با روش Low density در مدت زمان کوتاه تری نسبت به روش High density تخلیص می شوند و مورفولوژی بهتری دارند. همچنین به رغم اینکه کشت سلول های مزانشیمی به تدریج از کشت اولیه تا پاساژ سوم، ازلحاظ مورفولوژی، به سمت هموژن شدن پیش می رود، این قضیه از لحاظ بیان مارکرهای سطحی سلول اتفاق نمی افتد.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 1613

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    دی 1387
تعامل: 
  • بازدید: 

    337
کلیدواژه: 
چکیده: 

ترمیم نقص های استخوانی بزرگ مشکل اصلی جراحان صورت-فک، ترمیمی و ارتوپدی است. در چنین مواردی از روش های مختلفی از قبیل پیوند استخوان و یا ایمپلنت های فلزی جهت ترمیم کامل استخوان استفاده می شود. با توجه به اینکه استفاده از این روش ها علیرغم فواید آن همراه با مضرات بسیاراست توجهات به سمت استفاده از روش های نوین نظیر سازه های استخوانی طراحی شده به روش مهندسی بافت سوق داده شد. در مهندسی بافت داربست مورد استفاده بایستی بتواند تا حد ممکن از رشد و تمایز سلول ها حمایت کند. لذا در تحقیق حاضر، میزان تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی بر روی داربست های (پلی ال لاکتیک اسید/هیدروکسی آپاتیت) PLLA/HA و (پلی ال لاکتیک اسید) PLLA خالص مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. داربست PLLA/HA خود بر اساس ابعاد و مورفولوژی HA چهار نوع بود: سه نوع در ابعاد نانو با اشکال میله ای، سوزنی و کروی و یک نوع در ابعاد میکرو. داربست های مذکور از طرف پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران اهدا شد. سلول های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان موش صحرایی استخراج و تکثیر گردیدند و بر روی داربست های یاد شده به شکل سه بعدی کشت شدند. در طی کشت، نحوه توزیع و چسبیدن سلول ها در فضاهای سه بعدی داربست ها با روش میکروسکوپ نوری و Scanning بررسی شد، میزان تکثیر با روش سنجش MTT مقایسه شد و بالاخره میزان تمایز به استخوان سلول های بنیادی مزانشیمی در داخل داربست ها با روش اندازه گیری فعالیت آلکالین فسفاتاز و همچنین میزان معدنی شدن کشت سه بعدی تعیین گردید. تصاویر حاصل از SEM و میکروسکوپ نوری نشان داد که در داربست های نانو به ویژه در نوع سوزنی و میله ای آن تعداد سلول بیشتری به سطوح داربست چسبیده است. نتایج سنجش MTT این یافته را تایید کرد. براین اساس تعداد سلول بر روی داربست های نوع نانو در مورفولوژی سوزنی در روز سوم و هفتم به ترتیب  5726±293.00X103و 576.67X103±2856بود که این تعداد به طور معنی داری (P<0.05)بیش از تعداد سلول ها در گروه های دیگر بود. از طرف دیگر فعالیت الکالین فسفاتازی در پلیمر نانو در فرم میله ای (0.8814±0.0123) در روز 21 بیشتر از انواع دیگر پلیمرها بود (P<0.05) نتایج مطالعات آماری نشان داد که میزان رسوب کلسیم در پلیمر نوع نانو سوزنی در روز 21 (0.9460±0.0403) به طور معنی داری (P<0.05) بیش از سایر گروههاست. روی هم رفته می توان گفت که داربست های ترکیبی PLLA/HA که در آن HA در ابعاد نانو و به فرم میله ای و سوزنی است، از لحاظ حمایت از تکثیر و تمایز به استخوان سلول های بنیادی مزانشیمی برتر از نوع نانو به فرم کروی، نوع میکرو و PLLA بوده است. در نتیجه برای مقاصد مهندسی بافت استخوان مناسب ترند.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 337

مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources
کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    دی 1387
تعامل: 
  • بازدید: 

    408
کلیدواژه: 
چکیده: 

ترمیم نقص های استخوانی بزرگ مشکل اصلی جراحان صورت-فک، ترمیمی و ارتوپدی است. در چنین مواردی از روش های مختلفی از قبیل پیوند استخوان و یا ایمپلنت های فلزی جهت ترمیم کامل استخوان استفاده می شود. با توجه به اینکه استفاده از این روش ها علیرغم فواید آن همراه با مضرات بسیاراست توجهات به سمت استفاده از روش های نوین نظیر سازه های استخوانی طراحی شده به روش مهندسی بافت سوق داده شد. در مهندسی بافت داربست مورد استفاده بایستی بتواند تا حد ممکن از رشد و تمایز سلول ها حمایت کند. لذا در تحقیق حاضر، میزان تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی بر روی داربست های (پلی ال لاکتیک اسید/هیدروکسی آپاتیت) PLLA/HA و (پلی ال لاکتیک اسید) PLLA خالص مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. داربست PLLA/HA خود بر اساس ابعاد و مورفولوژی HA چهار نوع بود: سه نوع در ابعاد نانو با اشکال میله ای، سوزنی و کروی و یک نوع در ابعاد میکرو. داربست های مذکور از طرف پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران اهدا شد. سلول های بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان موش صحرایی استخراج و تکثیر گردیدند و بر روی داربست های یاد شده به شکل سه بعدی کشت شدند. در طی کشت، نحوه توزیع و چسبیدن سلول ها در فضاهای سه بعدی داربست ها با روش میکروسکوپ نوری و Scanning بررسی شد، میزان تکثیر با روش سنجش MTT مقایسه شد و بالاخره میزان تمایز به استخوان سلول های بنیادی مزانشیمی در داخل داربست ها با روش اندازه گیری فعالیت آلکالین فسفاتاز و همچنین میزان معدنی شدن کشت سه بعدی تعیین گردید. تصاویر حاصل از SEM و میکروسکوپ نوری نشان داد که در داربست های نانو به ویژه در نوع سوزنی و میله ای آن تعداد سلول بیشتری به سطوح داربست چسبیده است. نتایج سنجش MTT این یافته را تایید کرد. براین اساس تعداد سلول بر روی داربست های نوع نانو در مورفولوژی سوزنی در روز سوم و هفتم به ترتیب  5726±293.00X103و 576.67X103±2856بود که این تعداد به طور معنی داری (P<0.05)بیش از تعداد سلول ها در گروه های دیگر بود. از طرف دیگر فعالیت الکالین فسفاتازی در پلیمر نانو در فرم میله ای (0.8814±0.0123) در روز 21 بیشتر از انواع دیگر پلیمرها بود (P<0.05) نتایج مطالعات آماری نشان داد که میزان رسوب کلسیم در پلیمر نوع نانو سوزنی در روز 21 (0.9460±0.0403) به طور معنی داری (P<0.05) بیش از سایر گروههاست. روی هم رفته می توان گفت که داربست های ترکیبی PLLA/HA که در آن HA در ابعاد نانو و به فرم میله ای و سوزنی است، از لحاظ حمایت از تکثیر و تمایز به استخوان سلول های بنیادی مزانشیمی برتر از نوع نانو به فرم کروی، نوع میکرو و PLLA بوده است. در نتیجه برای مقاصد مهندسی بافت استخوان مناسب ترند.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 408

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    دی 1386
تعامل: 
  • بازدید: 

    390
کلیدواژه: 
چکیده: 

ترمیم و بازسازی ضایعات وسیع استخوانی، یکی از معضلات ارتوپدی محسوب می شود. روش مرسوم در این موارد استفاده از پیوند استخوان اتولوگ است که دارای معایبی از جمله در دسترس نبودن استخوان خودی به میزان کافی است. به علاوه تهیه استخوان خودی عمل ثانویه ای را بر بیمار تحمیل می کند. لذا محققین همواره درصدد یافتن جایگزینی مناسب بوده اند که در این میان استخوان تهیه شده به روش مهندسی بافت و استفاده از عوامل القای استخوان سازی نظیر PRP مورد توجه بوده است. در مطالعه حاضر بر روی این دو روش مطالعه شده است. در این تحقیق 11 سر رت نر به دو گروه تقسیم شده و در استخوان آهیانه ای هر کدام دو حفره به قطر 5 میلی متر ایجاد شد. در یک گروه حفره کنترل با Bio-Oss به همراه PRP و حفره دیگر با Bio-Oss و سلول بنیادی مزانشیمی اتولوگ پر شد. در گروه دیگر به همین ترتیب در سر هر موش صحرایی، یک حفره با داربست تری کلسیم فسفاتی Kasios و سلول و حفره دیگر با داربست PRP پر شد. حیوانات پس از 6 هفته قربانی شدند و ترمیم نقص استخوانی با روش های ارزیابی های هیستولوژیک، هیستومورفومتریک و ایمونوهیستوشیمی بررسی شد. این مطالعه نشان داد که سلول های بنیادی مزانشیمی، زمانی که همراه Bio-Oss و Kasios به کار می روند ترمیم استخوان را بیش از ترکیب PRP با داربست های مذکور بهبود می بخشند. در بررسی های In vivo بیشترین میزان استخوان سازی در نمونه های Kasios/MSC دیده شد که این میزان از نظر آماری با سایر گروه ها اختلاف معنی دار داشت. در تحقیق حاضر میزان زیست تخریب پذیری دو نوع اسکفلد اختلاف معنی داری نداشت. نتیجه گیری می شود که داربست غنی شده با سلول های بنیادی مزانشیمی، به ویژه Kasios، بیش از PRP در ترمیم نقص استخوانی با سایز نسبتا بزرگ موثر است.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 390

همکاران: 

حمید-گورابی

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    دی 1385
تعامل: 
  • بازدید: 

    892
کلیدواژه: 
چکیده: 

تشخیص ژنتیکی جنین پیش از لانه گزینی با هدف کشف و جلوگیری از: 1. بیماری های اتوزومال ارثی مغلوب؛ 2. بیماری های اتوزومال غالب؛ 3. بیماری های وابسته به کروموزوم X مغلوب؛ 4. آبنرمالی های کروموزومی (ساختاری یا شمارشی)، به کار گرفته می شود. هرچند در اواخر دهه 1980 نخستین اقدامات در خصوص راه اندازی روش PGD با انجام PCR برای شناسایی یک توالی تکراری بر روی کروموزوم Y آغاز شد، از آنجا که اساس این روش تشخیصی بر عدم مشاهده آمپلی فیکاسیون دربارة جنین های دختر استوار بود، می توانست با خطا همراه باشد، لذا محققان با به کارگیری روش FLSH که به طور همزمان امکان وجود یا عدم هر دو کروموزوم X و Y را میسر می ساخت، این مشکل را برطرف ساختند. با این حال روشFLSH را در حال حاضر نمی توان جز در مورد بیماری های مغلوب وابسته به X و آب نر مالی های کروموزومی به کار گرفت و می بایست برای نقایص تک ژنی که مشکل بخش عمده ای از نیازمندان به PGDرا شامل می شود، همچنان از روش های ملکولی بهره جست. بازده آمپلی فیکاسیون (تولید نسخه های اضافی از یک توالیDNA ) در سطح تک سلولی عموما کمتر از PCR نمونه های با تعداد سلول بیشتر است. مشکلاتی از قبیل مفقود شدن سلول در خلال انتقال به میکروتیوب، عدم وجود هسته، دژنره شدن سلول در خلال انتقال، بازده آمپلی فیکاسیون پایین تر در سلول های بیوپسی شده از یک جنین متوقف شده یا فراگمنته در مقایسه با سلول های بیوپسی شده از جنین های با مورفولوژی خوب، لیز شدن سلول در خلال بیوپسی که ممکن است به صدمه یا از دست رفتن DNA منجر شود، خطر آلودگی با توالی های DNA خارجی به سبب داشتن فقط یک الگوی اولیه از یک ژنوم، مشکل Allele drop out(ADO) به دلیل تکثیر DNA فقط یکی ار دو آلل در یک سلول هتروزیگوت، از جمله مواردی هستند که در خلال راه اندازی این روش می بایست به آنها پرداخته شود.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 892

کارفرما: 

جهاد دانشگاهی

اطلاعات : 
  • تاریخ پایان: 

    اسفند 1386
تعامل: 
  • بازدید: 

    1551
کلیدواژه: 
چکیده: 

تعداد 5 راس اسب به ظاهر سالم از نژاد دوخون با میانگین سنی 4.3 سال (2-6 سال) و میانگین وزنی 368.5 کیلوگرم (400-350) مورد استفاده قرار گرفتند. از استخوان های ناحیه جناغ سینه اسبان مورد مطالعه، مغز استخوان اخذ شده و سلول های بنیادی مزانشیمی آن ها در آزمایشگاه جداسازی و کشت شد. در هر یک از اسب ها تحت هدایت اولتراسونوگرافی در مرکز تاندون های خم کننده سطحی بندهای انگشت هر دو اندام قدامی با تزریق 2000 واحد کلاژناز، تاندونیت تجربی ایجاد گردید. دو هفته بعد در یک اندام 15´106 سلول بنیادی مزانشیمی به همراه پلاسمای حیوان تزریق شد و در اندام دیگر فقط پلاسمای خودی به عنوان گروه شاهد تزریق گردید. پس از تزریق کلاژناز، اسب ها مورد بررسی بالینی اولتراسونوگرافی قرار گرفتند. ارزیابی بالینی شامل بررسی میزان گرمی ناحیه، پاسخ به لمس، حضور تورم در ناحیه و درجه لنگش بود. قبل از تزریق و سپس هفته ای یک بار تا روز 60 بعد از تزریق از تاندون های خم کننده سطحی بندهای انگشت از 4 سانتی متر زیر استخوان فرعی کارپ تا 24 سانتی متر زیر آن به فواصل هر 2 سانتی متر، تصاویر اولتراسونوگرافی تهیه شد. با استفاده از نرم افزار آنالیز تصاویر دیجیتالی، مساحت مقطع عرضی، ضخامت، پهنا، درصد ضایعه ایجاد شده، درجه اکوژنیسیته و درجه هم جهت بودن فیبرها در ناحیه دارای حداکثر شدت جراحت در تصاویر اولتراسونوگرافی تهیه شده مورد ارزیابی قرار گرفتند. طول جراحت ایجاد شده و نیز با توجه به آن، مجموع درصد ضایعه ایجاد شده، مجموع درجه هم جهت بودن فیبرها و مجموع میزان اکوژنیسیته تاندون نیز محاسبه گردید. در روز 60 پس از تزریق، حیوانات معدوم شده و نمونه های تاندونی جهت ارزیابی هیستوپاتولوژی و اندازه گیری میزان هیدروکسی پرولین اخذ گردید. نتایج حاصل از ارزیابی های بالینی و اولتراسونوگرافی نشان داد که هیچ گونه اختلاف قابل ملاحظه ای بین دو گروه درمان و شاهد دیده نشد. از نظر پاتولوژی تعداد فیبروبلاست ها و عروق خونی در گروه درمان کمتر از گروه شاهد بود و مجموع میانگین همسانی و یکنواخت بودن ضخامت، آرایش و نظم و هم جهت بودن دسته جات رشته های کلاژن در گروه درمان بهتر از گروه شاهد بود. اندازه گیری میزان هیدروکسی پرولین به عنوان اسید آمینه اختصاصی کلاژن نشان داد که سنتز و تجمع آن در گروه درمان به صورت معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. با توجه به نتایج حاصل از این بررسی، مشخص شد که استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی در مراحل حاد و تحت حاد باعث کیفیت بافت التیامی در جراحات تاندون خم کننده سطحی بندهای انگشت گردید.

شاخص‌های تعامل:   مرکز اطلاعات علمی Scientific Information Database (SID) - Trusted Source for Research and Academic Resources

بازدید 1551

litScript
telegram sharing button
whatsapp sharing button
linkedin sharing button
twitter sharing button
email sharing button
email sharing button
email sharing button
sharethis sharing button