استان همدان یکی از مهم ترین حوزه های فرشبافی ایران، به ویژه در سبک روستایی است. فرش دستبافت همدان علاوه بر تبعیت از مولفه های عمومی فرش دستبافت ایران، ویژگی های خاص خود را نیز دارا می باشد. در این پژوهش؛ ساختار درون متنی فرش دستبافت همدان، بر اساس مولفه طرح و نقش، به مثابه نوعی نظام و زبان تجسم یافته معنایی و مفهومی مورد بررسی واقع شده است. دلالت های معنایی و حیطه های موثر بر مولفه های معنایی ساختار درون متنی فرش دستبافت همدان، به شیوه تطبیقی و تحلیلی و به روش کتابخانه ای- اسنادی تحلیل گردیده اند. ادبیات، نماد و نشانه از جمله حوزه های موثر در شناخت معناهای ساختار درون متنی فرش دستبافت همدان می باشند. هم چنین تاثیرگذاری این مولفه ها در معنای اثر و دریافت دلالت های معنایی آن، در نمونه هایی منتخب از فرش دستبافت همدان، بررسی و تحلیل شده است. دو ساختار لچک ترنج و تصویری، از ساختارهای مهم و رایج فرش دستبافت همدان می باشند و در هر سه سبک شهری، روستایی و عشایری نمود یافته اند. ده تخته فرش دستبافت همدان به عنوان جامعه آماری مورد پژوهش، از میان این دو ساختار رایج انتخاب شده اند. افزون بر این که نگاره ها و نقوش به کار رفته در این ساختارها، در فرش دستبافت همدان عمومیت دارند و گاه خود به عنوان یک ساختار به کار گرفته شده اند. شناخت دلالت های معنایی فرش دستبافت همدان، با توجه به حوزه ادبیات و نماد؛ مبتنی بر نظام نشانه شناسی، تطبیق و هم خوانی روابط درونی ساختارها و نقوش فرش دستبافت همدان با اصول و مبانی نظری مورد بحث در هنر، تعمیم شیوه تحلیل به دیگر ساختارها و نقوش فرش دستبافت مناطق مختلف ایران، شناخت اساس معیشتی جامعه سازنده در روند تحلیل نمادها و نشانه ها، بر اساس نظام نشانه شناسی از جمله مهم ترین نتایج این پژوهش می باشند.