درمباحث مربوط به فهم متون دینی، یکی ازمهمترین مسائل مساله تاویل است. پرسشهای اساسی در این مساله اینهاست : فرآیند فهم متن دینی مثل قرآن و روایات چگونه شکل می گیرد؟ نقش معارف عرفی و زبان عادی در فهم این متون چیست؟ عقل و یافته های عقل نظری چه نقشی را در این باره بازی می کنند؟ روش شهودی – عرفانی چقدرکارآیی دارد؟ و ... پاسخ ملاصدرا به پرسشهای مذکور موجب شکل گیری دستگاه تاویلی خاصی شده است که در این نوشتار به بحث کشیده می شود. او با نقد سایر نظرهای موجود در باب تفسیر و تاویل متون دینی، دیدگاه خاص خویش را با عنوان « روش راسخان در علم» تبیین و توجیه می نماید. آنچه او در نهایتا اظهار می دارد گونه ای هم آرایی بین زمینه های مختلف معارف بشری همچون یافته های حسی، عقلی و عرفانی است که در یک سیستم سازگار، بستر مناسبی برای فهم متون دینی فراهم می آورد.