کلمه ی سایبورگ (پیوندی از دو واژه ی سایبرنتیک و ارگانیسم) به موجودی دورگه اشاره دارد که سویه های زیست شناسی اش با تکنولوژی های معاصر گره خورده است. سویه های زیست شناسی فقط به جسم انسان محدود نمی شود بلکه ذهن و روح را نیز در بر می گیرد. به اعتقاد دانا هاراوی امروزه، ما پیوندهایی ساخته شده و نظریه پردازی شده از اندامه و ماشین و خلاصه، سایبورگ شده ایم. با توجه به رشد تکنولوژی، مصداق نظریه ی هاراوی در اجتماع امروز به وفور قابل مشاهده است. وابستگی بشر معاصر به مدرن ترین ابزار روز گواهی بر این ادعاست. این وابستگی درک او را از جهان اطراف تغییر داده و حتی در ظاهر او نیز تغییر به وجود آورده است. این در حالی است که فرهنگ عامه، از پذیرفتن وضعیت موجودش سر باز می زند. عموم مردم معتقدند تکنولوژی های معاصر جز مواردی که از نظر فیزیکی با گوشت انسان تلفیق می شوند، صرفاً بسان ابزاری در خدمت انسان هستند و در هستی شناسی او تغییری ایجاد نکرده اند. هدف این تحقیق رسیدن به تصویری است که سینما از سایبورگ ارائه می دهد، چراکه سینما هم بسان آیینه ای، بازتاب دهنده ی فرهنگ عامه و هم با تأثیراتش ساختار دهنده ی آن است. در این راستا، فیلم های ترمیناتور، بلید رانر و آن زن بررسی می شود. نتایج تحقیق ضمن ایجاد درکی نسبتاً منسجم از سایبورگ، نشان می دهد چگونه سینما به مثابه تکنولوژی، هنرمندان این عرصه و همچنین مخاطبانش را تبدیل به سایبورگ می کند.