چکیده فارسی:پای بندی به قوانین موضوعه و تحلیل حقوقی آن، جزء مباحث اساسی فلسفه حقوق است .قانون گرایی، مقوله ای است که از دیرباز، مورد توجه عالمان حقوق قرار گرفته است. در فقه اسلامی نیز لزوم عمل به قوانین شرعی، جزء واجباتی است که در حوزه مدرکات عقل عملی، قابل فهم است. با این حال، در مورد قوانین متغیر و موضوعه دولتی، مباحث روشنی وجود ندارد که نبود دولت مشروع اسلامی در طول تاریخ، آن را توجیه می کند. در نوشتار حاضر با توجه به نظرات مختلف در باب ولایت فقیه، تاثیرات هر یک در باب وجوب اطاعت از قوانین موضوعه دولتی در نظام مقدس اسلامی، مورد بحث قرار گرفته است. با اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه می توان لزوم شرعی اطاعت را نتیجه گرفت، اما اگر مبنای دیگری اتخاذ شود نمی توان الزام اطاعت را در همه موارد، ثابت نمود. در این مقاله، نقش بیعت در ایجاد الزام نیز، مورد اشاره قرار گرفته است.
چکیده عربی:من الأبحاث الأساسیة فی فلسفة الحقوق تتجسد فی التمسک بالقوانین الوضعیة وتحلیلها حقوقیا، والنزعة إلی القانون هی مفهوم قد حظی باهتمام علماء الحقوق منذ عهد بعید، وأما الفقه الإسلامی فیفهم منه أن ضرورة العمل بالقوانین الشرعیة تعد من الواجبات التی تنصب فی نطاق الإدراکات العقلیة العملیة. ومع هذا، بالنسبة إلی القوانین الحکومیة متغیرة ووضعیة، فلم تکن هناک أبحاث واضحة تبرر عدم وجودها وذلک لعدم وجود حکومة إسلامیة مشروعة علی مر التأریخ. فی هذه المقالة و فی إطار مختلف الآراء المطروحة حول ولایة الفقیه قام الباحث بدراسة تأثیرات کل رأی فی مجال وجوب إطاعة القوانین الحکومیة الوضعیة فی النظام الإسلامی المقدس. ومن خلال الاعتقاد بولایة الفقیه المطلقة یمکن استنتاج کون الطاعة إلزاما شرعیا، ولکن لو أخذ مبنی آخر بالاعتبار فلا یمکن إثبات إلزام الطاعة فی جمیع الموارد. کما تطرق الباحث فی هذه المقالة أیضا إلی دور البیعة فی إیجاد الإلزام.