«احسن القصص» قران کریم، حضرت یوسف (ع) را به عنوان یک الگوی عملی حقیقت و کمال و یک شاخص برجسته ی جهان ادمیت و تمالک نفسانیت به جهانیان معرفی نموده است. متاسفانه یکی از واقعیت های تلخ تاریخی، وجود روآیات ساختگی فراوان در تفاسیر نقلی ذیل برخی آیات این سوره می باشد. در این پژوهش، روآیات موجود ذیل ایه ی 42 سوره مذکور که منشا اختلاف نظر در میان مفسران و مترجمان گشته اند، مورد ارزیابی سندی و محتوایی قرار گرفته است. رهیافت اصلی این پژوهش که به روش کتابخانه ای صورت گرفته این است که، از مجموع هفت روآیات اصلی موجود در منابع شیعی، از نظر سندی تنها یک روایت از میان ان ها ـ ان هم با ملاحظاتی ـ می توان گفت موثق است ولی بقیه ضعیف بوده و قابل استناد نیستند. از حیث محتوا نیز، همه ی ان ها علاوه بر مغایرتی که در متنشان وجود دارد، با نص مقدس قران کریم و با سیاق آیات سوره، مخالفت اشکار دارند همچنین با موازین عقلی و اعتقادی سازگار نیستند؛ چرا که مقام عصمت این پیامبر بزرگ را که به نیکویی مورد ستایش قران است، مخدوش می گردانند. نسبت نسیان شیطانی به انبیاء الهی، نسبتی ناروا و نامقبول بوده که به وضوح نشان از دستبرد جاعلان حدیث و خرافه پردازان در این قصه ی نیکوی قرانی دارد.