در قرن بیستم، شاهد نگاه به عدالت به مثابه انصاف، هم چون یک نظریه اخلاقی، با شالوده های قراردادگرایی هستیم. در این زمینه، نظریه عدالت به مثابه انصاف با روش تحلیل گفتمان از اندیشه های خواجه نصیر شناسایی شده است. به نظر وی، جهان هستی و زندگی اجتماعی، بر مبنای عدل الهی (قوانین الهی در نظام تکوین و تشریع) شکل گرفته و پایداری آن به علت محبت است، اما با فقدان محبت فطری، نیاز به ساخت عدالت به مثابه انصاف برای انجام دادن تعاملات مردم، توسط امام ضروری می شود تا اخلاق مبناگرا (دینی) ایجاد گردد. گفتمان عدالت به مثابه انصاف خواجه نصیر، به عنوان گفتمان اخلاق شیعی مفصل بندی گردیده و دال مرکزی گفتمان، «عدل الهی» به عنوان منشا قوانین و قراردادهاست که با جذب دال های شناور «محبت فطری»، «عدالت و اخلاق صناعی ساخته انسان» (امام یا رئیس اول مدینه)، از حوزه گفتمان گونگیبه دال «اخلاق دینی» معنا می بخشد و در پی هژمونیک نمودن گفتمان عدالت به مثابه انصاف در مدینه فاضله خویش است.