یکی از مشکلات پرشماری که امروزه کشور افغانستان با آن روبرو است، کشت خشخاش میباشد. با توجه به اهمیت بین المللی موضوع کشت خشخاش، در این بررسی به ارزیابی سیاستهای جایگزین کشت خشاش بر مبنای گروه و مدل برنامهریزی )PMP( های متفاوت اجتماعی اقتصادی افغانستان با استفاده از مدل برنامه ریزی ریاضی مثبت خطی پرداخته شد. دادههای مورد نیاز از کشاورزان خشخاش کار استان دایکندی بخش کیتی به روش نمونهگیری خوشهای گرد آوری شد. در مرحله ی اول هفت آبادی انتخاب و در مرحله ی دوم، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، 231 کشاورز خشخاش کار انتخاب شدند. سیاستهای همچون سناریوهای ورود ذرت هیبرید به الگوی کشت با و بدون کشت خشخاش، افزایش عملکرد گندم و سیاست کشت جایگزین زعفران در کنار سیاستهای قیمتی همچون افزایش قیمت گندم درنظر گرفته شد. نتایج نشان داد که استفاده از محصولهایی مانند ذرت هیبرید میتواند تا حدودی این کاهش درآمد )نزدیک به 54 %( را جبران کند و سیاستهای افزایش قیمت و عملکرد گندم نشان داد که تأثیر افزایش عملکرد روی سطح زیرکشت خشخاش بسیار مؤثرتر از سیاست افزایش قیمت گندم میباشد و اعمال سیاستهای توأم افزایش قیمت و عملکرد گندم، تأثیر بیشتری بر کاهش کشت خشخاش دارد. همچنین زعفران، در شرایط کنونی، یک جایگزین جدی برای خشخاش به ویژه برای مزرعه نماینده گروه دو میباشد اما اگر قیمت سرمزرعه خشخاش بالاتر از 08 هزار افغانی به ازای هر من )هر من حدودا 4 کیلوگرم( شود، زعفران هم نمیتواند یک محصول جایگزین باشد بنابراین تنها با سیاستهای طرف عرضه محصول امکان حذف کشت خشخاش وجود ندارد و بایستی به سیاستهای مدیریت و نظارت تقاضا نیز بیشتر توجه شود.