در این تحقیق از طریق تحلیل، روایت هایی از کولی بودن ونحوه حضور اجتماع کولی ها در شهر تهران مطالعه شده است.عمده ترین و مکررترین تعاملاتی که کولی ها با محیط اجتماعی پیرامون خود در دوران اخیر تجربه کرده اند ـ یعنی چهار چرخه گدایی ـ مصرف، اعتیاد ـ پاکی، زندان ـ آزادی و روابط ناپایدار جنسی ـ در پرتو مفهوم آستانگی توضیح داده شده است؛ چگونگی «بودن» کولی ها به عنوان یک اجتماع در حال گذردر بستر های کنونی جامعه ایران به طور عام و در متن های شهری ای چون محله های خاک سفید، دروازه غار و لب خط در تهران به طور خاص توضیح و نشان داده شده است که چگونه کولی ها با گذر از مرحله پیشاآستانگی در مرحله آستانگی باقی مانده و نتوانسته اند از این مرحله خارج شوند و بدین ترتیب دارای هویت های درآستانه ای شده اند که گذار آنها را به مرحله پساآستانگی و جذب ایشان در بسترهای کنونی شهر تهران را با موانع جدی روبه رو ساخته است.