روایت شناسی یکی از حوزه های مطالعاتی است که به دنبال بررسی نظام حاکم بر روایت ها و کشف و دریافت مناسبات و پیوندهای درونی اجزای سازنده روایت است. ساختارگرایانی نظیر گرماس، تودوروف، ژنت و برمون در مطالعه روایت بیشتر به کشف الگوها و بن مایه های زنجیره ای داستان ها توجه کرده اند. گرماس کار خود را بر اساس زبان شناسی سوسور و یاکوبسن آغاز کرد و تحت تاثیر تفکر آنها، هسته پدید آمدن قصه ها را در تقابل کنشگرها دانست. او به نقش تقابل های دوگانه در داستان و روایت توجه زیادی داشت و این تقابل ها به گونه زیر در الگوی او دیده می شود: فاعل و هدف/ فرستنده، و یاریگر و رقیب/ گیرنده.قصه ها با توجه به وجود و عدم یکی از شش کنشگر مورد نظر گرماس، قابل دسته بندی اند. یکی دیگر از مباحث روایت شناسی گرماس، توجه به زنجیره های روایی (پیرفت) است که به نظر او در سه قسم قابل بررسی است: اجرایی، پیمانی و انفصالی. در این مقاله به روایت شناسی داستان بوم و زاغ کلیله و دمنه از منظر گرماس پرداخته شده است.