شاهنامه فردوسی بیشتر از هر اثر ادبی دیگری در تاریخ نگارگری ایران مصور شده است. گستره مطالعاتی که تاکنون بر روی نگاره های مذکور انجام شده است را می توان به دو رویکرد عمده تقسیم کرد. در غالب این مطالعات، آثار صرفا بازنمودی از متن مکتوب بشمار می آیند. تمرکز بررسی ها بر فرم، تکنیک های اجرای آثار و دسته بندی های مکتبی بوده است. بخش دیگر، وارد حوزه معناشناسی آثار شده اند و هدفشان دست یافتن به دلالت های معنایی تصاویر بوده است. در این پژوهش که در گروه دوم قرار می گیرد، دو نگاره از داستان اسکندر در شاهنامه فردوسی، انتخاب شده است، یکی متعلق به دوره ایلخانی و دیگری متعلق به دوره صفوی. تحلیل معنایی تصاویر با استناد به الگوی نشانه شناسی اجتماعی تصویر انجام شده است، این روش در جهت دریافت جنبه ها و کارکردهای اجتماعی نشانه های تصویری به کار گرفته می شود. در این شیوه، بررسی ترکیب بندی در خدمت تفسیر دلالت های معنایی به کار برده می شود، همچنین برای تشریح معنا به عوامل بیرون از متن، یعنی بافت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و غیره رجوع می شود. در نهایت مشاهده می شود چگونه تصویر در همراهی با گفتمان مسلط جامعه به یک ابزار قدرت بدل می شود.یافته های این پژوهش حاکی از آن است که، این نگاره ها که در کنار روایت مکتوب از شاهنامه قرار گرفته اند، استقلال تالیفی دارند و تنها افزوده ای بر متن نیستند، همچنین در دوره خود، کارکردهای اجتماعی داشته اند.