رواج تعاریف ساده انگارانه از علم در میان بسیاری از پیشگامان علوم اجتماعی مانند فروید سبب شد تا انبوهی از معتقدات ملحدانه و فلسفی با برچسب علم بودگی، جواز ورود به مطالعه علمی دین را بیابند و به عنوان شناخت های معتبر و بی طرفانه معرفی شوند. اگر بتوان به گونه ای حقیقتاً بی طرفانه، درباره دین به تولید دانش تجربی پرداخت، آنگاه سخن از ورود اهل ایمان به دایره مطالعه علمی دین بی وجه نخواهد بود. اگر «انسان مؤمن مدرن» از ورود به دایره مطالعه علمی دین ناگزیر باشد، باید مبانی، تلویحات و پیامد های چنین ورودی را نقادانه بررسی کند. در این نگاشته تلاش می شود تا با معرفی و تبیین شرط «بی طرفی پیشینی نسبت به حقیقت دین» نشان داده شود که از چهار وجه حقیقت، منشأ، معنا و کارکرد دین، تحقیق علمی تنها می تواند به پژوهیدن کارکرد دین بپردازد. اما حتی حصر فعالیت علمی به کارکردپژوهی نیز از دیدگاهی مؤمنانه، تهی از برخی آسیب ها نیست. در نهایت شاید بهترین گزینه مؤمنان در این عرصه همان دشوارترین گزینه باشد یعنی درانداختن طرحی نو از علم دین؛ علمی به راستی بی طرف که هم در اعتبار چیزی کم از علوم طبیعی نداشته باشد و هم در شناخت دین و معنویت از روایی بیشتری برخوردار باشد. اگر پدیدایی چنین علمی امکان پذیر باشد.