برخی از فیلسوفان تحلیلی معاصر در یک تقسیم بندی کلی واقعیت ها را به دو گونه طبیعی و نهادی تقسیم می کنند. ویژگی اصلی واقعیت های نهادی این است که متقوم به اعتبار جمعی انسان ها است. این واقعیت ها عموما از صورت بندی قواعد قوام بخش یعنی «X در بافت C، به عنوان Y محسوب می شود» تبعیت می کنند. وجود چنین واقعیت هایی پرسش های مهمی را برای فیلسوفان پدید آورده است: چگونه ممکن است واقعیتی صرفا به واسطه اعتبار انسان ها عینیت یابد؟ ماهیت چنین واقعیت هایی چیست؟ آیا می توان آنها را ابژکتیو تلقی کرد؟ اگر پاسخ مثبت است به چه معنایی واقعیت های نهادی ابژکتیوند؟ در این مقاله نشان داده می شود که شالوده واقعیت های نهادی، کارکردهای وضعی است. این کارکردها که مجموعه ای از توان های بایایی را به همراه دارند، به واسطه حیث التفاتی جمعی توسط انسان ها اعتبار می شوند. بنابراین واقعیت های نهادی به لحاظ هستی شناختی، سوبژکتیو و به لحاظ معرفت شناختی، ابژکتیوند. ابژکتیویته واقعیت های نهادی امری کاملا وابسته به زبان است؛ زبان خود نهادی بنیادین برای سایر نهادهاست.