نظریه سازی در ادبیات جامعه شناسی به طور عام و در حوزه جامعه شناسی خانواده به طور خاص، کم و بیش دچار اغتشاش مفهومی است. طرح کننده مفهوم «نظام سه پایه ایرانی»، سعی در تحلیل وضعیت خانواده و تغییر و تحولات آن در ایران از رهگذر پدیده مدرنیته را دارد. این مقاله با بررسی چارچوب مفهومی نظام سه پایه ایرانی و مفاهیم وابسته به آن به این نتیجه می رسد که این دیدگاه در چهار مفهوم «جامعه ایرانی»، «خانواده ایرانی»، «زن ایرانی» و «فمینیسم خاص ایرانی» با یک دیدگاه جزءنگرانه به فرهنگ، دچار کاستی مفهومی و در تبیین وضعیت خانواده و رابطه با دولت و دین، دچار گسست تحلیلی است. کاستی های مفهومی این دیدگاه در متن مقاله غالبا به شکل سوال مورد توجه واقع شده است. سوالاتی که عمدتا بدون پاسخ از سوی صاحب دیدگاه رها شده و یا به شکل متناقضی صورت بندی شده است. در مجموع به نظر می رسد چارچوب های مفهومی و نظری این دیدگاه که بعضا در کتاب های درسی رشته های جامعه شناسی و مطالعات زنان و خانواده استفاده می شود، محتاج بازنگری، بازاندیشی و انسجام بخشی است.