یکی از مهم ترین شخصیت هایی که در قالب شاهنامه فردوسی ظهور کرده، اژی دهاگ یا ضحاک تازی است که به نظر می رسد شکل تکامل یافته گروهی از خدایان کهن هند و ایرانی در کتاب وداهاست. ضحاک پس از ظهور زردشت و با توجه به باورهای نوین جامعه به صورت یکی از شاهان مهاجم بابلی درآمد و در آثار حماسی، از جمله شاهنامه فردوسی در چهرهدیوی سه سرجلوه گر شد. این پادشاه اژدهاوش در نغمه های مذهبی ریگ ودا چندین همتا مانند «وریتره»، «اهی»، «ویشوروپه»، «پنی»، «داس»، «کانسه» و«وله»دارد، اما شخصیتی که فردوسی در شاهنامه از این چهره ارائه داده، بیش از همه به ویشوروپه نزدیک است و همسانی روایت در میان این دو اسطوره قوی تر به نظر می رسد. به این اعتبار، آنچه در مقاله حاضر کاویده خواهد شد، نقد و تحلیل همسانی های روایی میان داستان ضحاک در شاهنامه و دیوهای ودایی با تاکید بر ویشوروپه است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی می باشد.