وجود رابطه مثبت با محله تا حد زیادی به سلامت روانی و جسمانی ساکنان کمک می نماید. بنابراین، بسیاری به دنبال ارائه راه کارهایی برای احیای محله ها و ارتقای جایگاه آن ها در زندگی شهروندان بوده اند. رسیدن به این هدف در گرو شناختی عمیق از محتوی رابطه فرد با محله است. با توجه به اهمیت محله در شکل دهی پایه های هویت مکان در کودکان و هم چنین تربیت نسل های آتی، مقاله حاضر به مقایسه رابطه کودکان با محله در محله های سنتی و جدید می پردازد تا از رهگذر آن نتایجی به منظور ارتقای جایگاه محله در شهر ایرانی- اسلامی حاصل گردد. مقاله حاضر از روش های کیفی برای دست یابی به هدف خود بهره می برد. برای این کار از شیوه عکاسی توسط ساکنان برای بررسی رابطه کودک و محله در گلسار استفاده شده است. از کودکان خواسته شد عکس هایی از مکان ها، ویژگی ها، افراد و یا هرچیز مورد علاقه خود در محله تهیه نمایند. سپس در جلسه های مصاحبه عمیق انفرادی از آن ها خواسته شد راجع به هر عکس توضیحاتی ارائه دهند و زندگی خود و خانواده را در محله شرح دهند. در مورد محله ساغریسازان به علت این که هدف به دست آوردن تجربه های کودکان دیروز از محله شان بود با تعدادی از ساکنان 50 تا 70 ساله مصاحبه عمیق انجام گرفت و برای کمک به بازخوانی خاطرات از تکنیک ترسیم نقشه -روایت در مصاحبه عمیق استفاده شد. نتایج نشان می دهد زندگی کودکان دیروز در محله های سنتی امری کاملا اجتماعی بوده و کودک از سنین پایین با محیط اجتماعی و کالبدی محله درگیر می شدند که نتیجه آن عمیق ترین نوع دلبستگی و هویت محله ای است. اما کودکان در محله های جدیدی مانند گلسار تحت فشارهای شدیدی برای حضور در محله قرار دارند. محدودیت های شدید برای حضور کودکان در محله های جدید می تواند آسیب های جدی به رشد اجتماعی و فکری آن ها وارد نماید.