موضوع اصلی این تحقیق بررسی و تجزیه و تحلیل استراتژی ترکیب متغیرهای بنیادی مالی و غیرمالی به منظور ارایه الگویی جهت رتبه بندی شرکت ها و در نهایت تفکیک آنها به موفق و ناموفق در بورس اوراق بهادار تهران است. از این رو محقق در تایید رتبه بندی ارایه شده و نحوه تفکیک شرکت های موفق از ناموفق در ادامه به بررسی وجود تفاوت های معنادار متغیرهای مالی و غیرمالی مورد مطالعه در بین دو گروه شرکت های موفق و ناموفق می پردازد. در این تحقیق فرضیات ارائه شده مبتنی بر دو محور اساسی است، اول اینکه متغیرهای مورد مطالعه در گروه شرکت های موفق، قوی تر از شرکت های ناموفق است، و دوم اینکه شرکت های موفق از میانگین بازدهی واقعی بالاتری به میزان 16.3 درصد برخوردار بوده و ضمنا بازدهی واقعی آنها 17.4 درصد بالاتر از بازدهی بازار می باشد. تحقیق در یک دوره زمانی پنج ساله 1382 لغایت 1386 و با استفاده از روش مقایسه میانگین و میانگین رتبه یک متغیر در دو جامعه مستقل (آزمون های t-student و U-Mann Whitney) انجام شده است. نتایج به دست آمده از بررسی ها نشان دهنده آن بود که شرکت های موفق از وضعیت نقدینگی، اهرم مالی، سودآوری و شاخص های غیرمالی مطلوبتری برخوردارند و شاخص های فعالیت و ارزش بازار از تفاوت معناداری در بین دو گروه شرکت های موفق و ناموفق برخوردار نمی باشند.