شهرت سلاطین غزنوی در تاریخ اسلام، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده اند و آن از دوران سبکتکین اغاز شد و در زمان سلطان محمود و مسعود به اوج رسید و در زمان جانشینان وی نیز به شدت ادامه یافت. در این مقاله تلاش شده است نشان داده شود که چگونه با تغییر شرایط سیاسی و نظامی همسایگان غزنویان و شورش ها و نابه سامانی ها در داخل قلمرو غزنویان عوامل جدیدی در کنار عوامل قدیمی ایجاد شد و هند را به عنوان سرزمینی حیاتی برای بقای سلسله غزنوی درآورد. در بخش نخست مقاله شاهد هستیم که ظهور سلسله های نیرومند محلی در هند و اتحاد آنها برای رهایی از زیر یوغ غزنویان یکی از عوامل اصلی بود تا سلاطین غزنوی موج جدیدی از تهاجمات را علیه غیرمسلمانان در هند ترتیب دهند. در بخش دوم اشاره شده که هند به دلیل داشتن ذخایر بی پایان مادی و انسانی، همواره انگیزه های بسیاری برای شورش کارگزاران حکومتی و شاهزادگان غزنوی ناراضی از جانشینی داشته است که این خود باعث می شد که سلاطین غزنوی بخش عمده توجه خود را معطوف به هند سازند و از همسایگان نیرومند خود و سیاست های توسعه طلبانه انها غافل شوند و در عین حال این امر زمینه دخالت قدرت های همسایه را همچون سلجوقیان فراهم کرد. در بخش سوم شاهد هستیم که با فشار نظامی دولت سلجوقیان، اغزها و در نهایت غوریان و از دست رفتن خراسان و سیستان و سایر متصرفات آنها در ایران و ماورا النهر، سلاطین غزنوی مجبور به عقب نشینی تدریجی به داخل هند شدند و این سرزمین به عنوان آخرین سنگر این سلسله محسوب می شد و در نهایت با سقوط لاهور توسط معزالدین غوری در 582 ﻫ. ق، سلسله غزنویان منقرض شد.