صوفیه سهم عمده ای در ادبیات فارسی و آفرینش های ادبی دارند؛ به گونه ای که کمتر اثر ادبی ممتازی یافت می شود که نشانه هایی از تاثیرگذاری اندیشه، اخلاق و ادبیات عارفانه بر آن دیده نشود. ادبیات تصوف از گونه تعلیمی به شمار می آید و نظم و نثر صوفیانه در خدمت تعالیم عرفانی و احکام اخلاقی و گاه مصطلحات عرفانی است. معلم عارف، در کسوت متعظی عالم، توانمندی های زبانی و شگردهای تعلیمی را در قالب های گوناگون ادبی به کار می گیرد تا اندیشه ها و تجارب عملی خود را بیاموزاند. یکی از این شگردها، کاربرد زبان طنز در اشکال و قالب های گوناگون آن در تعلیم آموزه های عرفانی و اخلاقی است. طنز عارف و نقد صوفی گاه لطیف و ملایم، و گاه بی پروا و پرده در است. صوفی شوخ، هنجارگریز و تابوشکن است و هر حریمی را - اگر لازم باشد - در هم می شکند. اساسا رویکرد عرفا به طنزنویسی در جهت تعلیم آموزه های عرفانی و اصول اخلاق صوفیانه منبعث از سبک و سیاق خاصی است که می توان آن را عرفان تعلیمی و مدرسی و منبری نامید. استفاده از چاشنی طنز و طیبت در قالب حکایت های کوتاه و بلند، از ویژگی های عرفان عامیانه است.نویسنده جستار حاضر را با درآمدی بر طنز و گونه های آن - با نگاهی به آثار عرفانی، بویژه اقوال و اقاریر شمس و مولانا در مقالات و فیه ما فیه - آغاز می کند و در ادامه، به ذکر نمونه هایی از طنزپردازی های این دو عارف نامدار در مقالات می پردازد. حکایت های نمونه و برگزیده در این نوشته، در تقسیم بندی ای دوگانه - یک بار از حیث حجم حکایت و دیگر بار از لحاظ نوع طنز موجود در حکایت - در دو دسته جداگانه عرضه شده اند.