تحقیق در نظام دانشگاهی، نیاز به الگو و روشی متناسب با موضوع پژوهش دارد. هدف تحقیق که محور اصلی کار است، ساختار نظری دقیق و در عین حال قابل اجرایی را می طلبد تا محقق بتواند بر اساس آن، به گردآوری داده و تحلیل پراخته و در نهایت به مرحله توصیف، تدوین و نگارش برسد. این ساختار نظری قابل اجرا که به تحقیق، نظامی روشن و تکرارشونده می بخشد، روش تحقیق نامیده می شود. تمرکز این مقاله روی تطبیق است که یکی از کلیدواژگان اصلی و کاربردی در حوزه های مختلف دانش و خاصه حوزه روش تحقیق است. آنچه به عنوان الگو در برخی مقالات با عنوان تطبیقی به چشم می خورد، برای مقایسه دو امر کمابیش مشابه است، در حالی که حتی در این معنای ناقص که صرفا به شباهت ها پرداخته شود، ملاک ها و معیارهای انطباق شباهت ها برای مخاطب به نحو مستدل مشخص نمی گردد. آنچه در این مقاله مستند دنبال می شود، معرفی گام هایی است برای اعمال تطبیق یا هم سنجی؛ که با برجسته کردن تفاوت ها در جهت ایجاد اتصالی منطقی و معنادار بین دو یا چند مورد تلاش می کند.این مقاله، در نظر دارد با رویکردی فلسفی و مروری مختصر بر اصطلاح شناسی و ریشه شناسی اصطلاح تطبیق، به قدیمی ترین بحث منطقی در زمینه قیاس از جانب ارسطو، ورود پیدا کند تا بستری را برای معرفی و تشریح شاخص های موثق در زمینه تطبیق فراهم سازد. معیارهای مورد نظر در این تحقیق، بر اساس مدلی است که به سفارش دانشگاه هاروارد توسط متخصص حوزه آموزش نگارش پژوهش، پروفسور کری واک که سال ها در حوزه های هنر، معماری، تاریخ و ادبیات به نحو تاثیرگذاری تحقیق و تدریس کرده- به مرکز نگارش و تحقیق دانشگاه هاروارد ارائه شده و از نظمی منطقی و دقیق نیز برخوردار است.