مسائل سیاسی، اجتماعی و امور مربوط به مردم و جامعه، یکی از تاملات شاعران و نویسندگان در هر عصر و دوره ای است و این موضوع سبب گردیده تا شاعران و نویسندگان در اشعار و نوشته های خویش گوشه هایی از اوضاع اجتماعی و سیاست حاکمان زمان خود را بیان نمایند.نگارندگان در این مقاله اندیشه ها و انتقادات اجتماعی مولانا سیف الدین محمد فرغانی عارف قرن هفتم و هشتم هجری را در یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ ایران مورد بررسی قرار داده اند. سیف فرغانی با وجود پرداختن به سلوک عرفانی و خانقاه نشینی، اوضاع آشفته عصر خویش را که حاصل حمله مغول و ادامه خونریزی گماشتگان آنان است به محک نقد می زند. او در اشعار خود، بی پروا از طبقات گوناگون جامعه از سلاطین، وزرا و کارگزاران حکومت گرفته تا کسبه و بازاری انتقاد می کند و درشتخویی و کارهای عاری از نجابت مستوفیان، قاضیان و شاعران و حتی بازاریان را می نکوهد و گاه لبه تیز شمشیر انتقاد را با پند و اندرز در هم می آمیزد.